«دیروز، گذشته‌ای است که هر لحظه در آن زندگی می‌کنیم»

«دیروز»، رمان آگوتا کریستوف از برجسته‌ترین نویسنده‌های معاصر مجاری تبار سوییس است که توسط نشر مروارید منتشر شده است. دیروز رمانی است به ظاهر ساده، که با رویکردی روانشناسی پیشرفته است. نثری که با وجود سادگی، در عین حال شاعرانگی خودش را نیز حفظ کرده است. گذشته از نثر ساده و روان خوان، با اثری جهانی روبه رو هستیم، اثری که فرازمانی و فرا مکانی هست. دیروز داستان زندگی مردی است که در یک کارخانه کار می‌کند، زندگی او در مسیر رفت و آمد با اتوبوس به شهری که کارخانه در آن قرار دارد، سپری می‌شود. /

اما این یک روی سکه هست، روی دیگر، مرد سودای نوشتن زندگی و خاطراتش را در سر می‌پروراند. با این وصف به دلیل مشغلهٔ کاری زیاد از این امر باز می‌ماند؛ این رؤیا تا به آن جا پیش می‌رود که وی هر روز خود را به فکر کردن در مورد چیزی که می‌خواهد بنویسد، می‌گذراند. در تمامی آثار کریستوف، بن مایه‌هایی از رنج، تلخی و مهاجرت، مرگ و خودکشی وجود دارد. چه این رمان نیز با صحنهٔ خود کشی مرد شروع می‌شود. این اثر را نیز نسخه‌ای از زندگی او دانسته‌اند، چرا که او نیز مدتی که به کار مشغول بوده، فرصتی برای نوشتن نداشته است. همانطور که خود او بارها در مصاحبه‌های خود ابراز داشته که برای

نوشتن رمان‌های خود بیشتر از زندگی شخصی خودش الهام می‌گرفته است. کریستوف که خود نیز، پروردهٔ مهاجرت اجباری است، در داستان‌هایش به مهاجرت و آسیب‌های تمام نشدنی آن می‌پردازد. آدم‌ها در داستان‌های او تحقیر شده و سرگردانند. قهرمان دیروز، مردی است که فرصت برآورده کردن آرزوی خود را که همان نوشتن است، ندارد. شب‌ها را با رویای زنی که دلبستگی ذهنی به او دارد، سپری می‌کند. او به دنبال یافتن دست آویزی است که بتواند او را به موقعیت برتر برساند، اما حتی با به دست آوردن آن نیز، نمی‌تواند جایگاه مطلوب خود را بیابد. زن خیالی او، به واقعیتی کابوس وار بدل می‌شود. زن که در آرزوهای مرد بود، به شکل زمینی در اتوبوسی که او هر روز سوار آن می‌شده، ظاهر می‌شود. او زنی است که با فرزندش از شهر میان راه سوار می‌شود تا به کارخانه برسد. در پی دیدارهای متوالی، راوی شیفتهٔ او می‌شود، با اینکه پی می‌برد، زن با او نسبت خواهری دارد. دیروز رمان کوتاهی است، اما نثری پیوسته و آهنگین دارد. این کوتاهی بدون آن که به بدنهٔ رمان ضربه بزند، آن را به عنوان اثری ماندگار ثبت کرده است. جملهٔ ماندگار آکوتا کریستوف در مصاحبه با اصغر نوری، این مترجم توانمند، که تمام آثار او را به فارسی ترجمه کرده است: «زندگی واقعی تلخ‌تر از رمان‌های من است، من آن را تلطیف می‌کنم که خواننده بتواند بخواند.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها