«خون مردگی» رقیب‌ها را پشت سر گذاشت و برگزیدهٔ بخش داستانی هفتمین دورهٔ ادبی دو سالانهٔ پروین اعتصامی شد. این اثر توسط نشر چشمه (قفسهٔ آبی) منتشر شده است. الهام فلاح را پیش از خون مردگی با «زمستان با طعم آلبالو» و «سامار» و «کشور چهاردهم»می‌شناسیم. او متولد دههٔ شصت است؛ در سالهای کودکی به نوعی با جنگ درگیر بوده است. او که انتظار پدر و جستجوی بی پایان او را برای برادر به جنگ رفته‌اش، با گوشت و پوست خود، حس کرده، برای خلق این اثر نیز با خانواده‌های متعددی که با جنگ درگیر بوده‌اند، گفتگوهای نزدیکی داشته است.

چنان که بارها و بارها در مصاحبه‌هایش اشاره کرده، او در بطن جنگ نبوده است، اما هنوز هول و هراس‌ها و کابوس‌های آن دوره را با خود دارد. اصلاً چه کسی است که از آن دوران زخمی با خود نداشته باشد؟ /

جنگ… این همیشهٔ تاریخ که بیش از هر چیز دیگر با رگ و پِی مردمان همه جای دنیا عجین شده است، تا گوشت و پوست و استخوان همه‌شان ریشه دوانده؛ گریز از آن راهی نیست. رمان رئالیستی خون مردگی در بستر جنگ روایت می‌شود. روایت روزهای آخر جنگ. روایت روزهای زندگی در واپسین روزهای جنگی که نفس‌های آخر خود را می‌کشد. جنگی که همهٔ هستی و احساسات مردمش را به تاراج برده است. خون مردگی زندگی آدم‌هایی را به تصویر می‌کشد که ناخواسته وارد این جنگ شده‌اند. آدم‌هایی که این جنگ را نخواسته‌اند. اما جنگ نابهنگام خودش را طوری توی زندگی این آدم‌ها چپانده، که جا برای چیز دیگری نمانده. رمان روایت رابطه‌هایی است که طی این جنگ و بازخوردهای آن به دگرگونی رسیده‌اند. رابطه‌های فرو ریخنه و از هم گسیخته در پس این

جنگ. روایت به گونه‌ای پیش می‌رود که آدم‌ها را می‌بینیم و حسشان می‌کنیم و می‌شناسیمشان. دور و برمان پر است از این آدم‌ها، که بی‌آن که خودشان میلی داشته باشند؛ افتاده‌اند درست وسط آتش جنگ. لحظه‌هایی را گذرانده‌اند، بی آنکه بدانند چه بوده. خون مردگی روایت زندگی آدم‌هایی است که ورای جنگ، خودشان و سرنوشت مبهمشان را در بند اجبار می‌بینند.

«جنگ برای کسانی که آن را از نزدیک لمس کرده‌اند، هیچ وقت تمام نمی‌شود.» این آدم‌ها روحشان را در سال‌های جنگ به اسارت داده‌اند. جنگی که با زندگی آدم‌ها گره خورده است. داستانی با تصویر آدم‌های درگیر، درگیر خودشان، درگیر روابط با دیگران، پیش روی ماست. لحن آهنگین وجنوبی داستان، هر چه بیشتر رو به جلو می‌رود، با ترک زمان و مکان خاص خود، جلوه‌ای دیگر می‌یابد. نثر روان و زیبای فلاح، برگ دیگری در داستان‌های جنگ به یادگار گذاشته است. این همان جنگی است که همه از آن می‌نویسند. فلاح در این رمان، که حرفی تازه برای گفتن دارد، از جنگی واگویه می‌کند، که خودش هم به نوعی با آن دست به گریبان بوده است. او زنی را روایت می‌کند عاشق و دلبسته که همچنان منتظر است. زنی که خود در این زندگی اسیر جنگ است. هرچه رمان پیش می‌رود، صحنه‌هایی آشکار می‌شود که مخاطب عام و خاص را وادار به نگرش و فکری تازه می‌کند. او با زیرکی پرده از چهرهٔ شخصیت‌هایی بر می‌دارد که تا به حال نمود دیگری در داستان داشته‌اند. حقیقت این زندگی کجاست؟ کدام یک از شخصیت‌ها آنچه را که واقعیت است بر زبان می‌آورند؟

زبان یک دست و خوش آهنگ داستان از نکات قوت رمان، خوانش روانی را برای خواننده به ارمغان می‌آورد. تصاویر به جا و صحنه‌های درخشان و به یاد ماندنی در داستان کم نیست. حس و حال غریبی که پس از خوانش هر جمله با روح و روان خواننده بازی می‌کند، وصف شدنی نیست. او انتقال دهندهٔ حس تصویرهای ناب در این رمان است. فلاح از پس این کار خوب برآمده است. او رمان نویس است. این را به اثبات رسانده است.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها