ریچارد فورد، درروز ۱۶ فوریه سال ۱۹۴۴ میلادی، در شهر جکسون ایالت میسی سیپی، متولد شد. وقتی دوره‌ی دبیرستان را در میسی سیپی گذراند، در دانشگاه ایالتی میشیگان کارشناسی و در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین کارشناسی ارشد هنرهای تجسمی گرفت. او پیش از وارد شدن به عرصه‌ی نویسندگی، در زمینه‌ی رزونامه نگاری ورزشی فعالیت می‌کرد. ریچارد فورد که تحت تأثیر ریموند کارور داستان نویسی را آغاز کرد، بر خلاف استادش، بیش از آن که به داستان کوتاه، علاقه داشته باشد، به نوشتن نوول (داستان بلند) و رمان علاقه دارد. داستان‌های کوتاه او هم بیشتر به پیش نویس هایی برای یک رمان شباهت دارند. فورد از نویسندگان دهه‌ی ۸۰ امریکاست و بیش از آن که به نسل نویسندگان هیپی در سال‌های دهه‌ی ۶۰ تکیه داشته باشد، تلاش می‌کند همراه با کارور نوعی از داستان نویسی امریکایی را با بهره گیری از زندگب روزانه قشر متوسط امریکایی معرفی کند. او همراه با کارور بنیانگذار سبکی در داستان نویسی امریکاست که از آن به عنوان «رئالیسم کثیف» یاد می‌کنند. پیش از پایان اولین رمانش به نام «تکه‌هایی از قلب من» در سال ۱۹۷۶، برایر «اسکوایر» و «نیویورکر» داستان کوتاه می‌نوشت. او نخستین بار داستان‌های کوتاهش را در نیویورکز منتشر کرد و از طریق نیویورکر بود که به عنوان یک داستان نویس خود را شناساند. او در داستان‌هایش، زندگی مردان امریکایی و تنش آن‌ها با پیشینه‌شان را در متن عصیان‌های جنسی نشان می‌دهد. سکسوالیته، شکار، عاشقیت­ های بی حاصل و جدال با پدر از مهم‌ترین درون مایه‌های آثار اوست. او رمان‌های بسیاری از جمله «آخرین خوش شانسی»(۱۹۸۱)، «خبرنگار ورزشی»(۱۹۸۶)، «حیوانات وحشی» و «روز استقلال» را نوشته است ملیت او امریکایی است. در ایالت مین زندگی می‌کند و حرفه‌اش رمان نویس است. از سال ۱۹۷۶ میلادی تا کنون نویسندگی می‌کند. فورد جایزه‌های بسیاری را دریافت کرده و عضو انجمن نویسندگان امریکاست. او کمک هزینه‌ی تحصیلی گوگنهام، جایزه‌ی ملی برای تحصیل در رشته‌ی هنر، جایزه‌ی «پن / فاکنر» برای داستان «خبرنگار ورزشی» و نیز جایزه‌ی «پن/ فاکنر» و پولیتزر سال ۱۹۹۶ میلادی را برای «روز استقلال» به دست آورده است. با این رمان‌ها و جایزه‌ها ریچارد فورد یکی از مشهورترین نویسندگان میسی سیپی است. او در تابستان ۱۹۹۷ میلادی رمانی به نام «زنان بدون مردان» منتشر کرد و در آوریل سال ۲۰۰۰ میلادی، با همکاری جین کنت، هفت متنی که با ماشین تحریر تایپ کرده بود و داستان کوتاهش به نام «حریم خصوصی» را منتشر کرد. آخرین رمان او به نام «روسپی سرزمین» در سال ۲۰۰۶ چاپ شد. ضد قهرمان ریچارد فورد، فرنک بسکوم، در این رمان میان سال، عاقل‌تر، بدگمان‌تر و خودخواه‌تر باز می‌گردد و بدون همسرش اما همراه با دیگر اعضای خانواده‌اش- که تمایلی به دیدنشان ندارد- به جشن شکرگذاری می‌رود. در این داستان، فورد به ما نشان می‌دهد که پذیرفتن شرایط زندگی را با شوخ طبعی موذیانه بیروحی به ما نشان می‌دهد. او همچنین برنده‌ی جایزه‌ی «ادبیات» پرنسس آستوریاس اسپانیا شد. رئیس هیات داوران جایزه‌ی پرنسس آستوریاس، هنگام اعلام نام او به عنوان برنده گفت: «توجه دقیق او به جزئیات در زمان توصیف داستان، نگاه تیره‌ی او به ززندگی افراد ناشناخته و ترکیب دلتنگی ها و هیجان‌ها در داستان‌هایش، همه‌ی این‌ها از فورد یک راوی عمیقاً معاصر و همزمان، وقایع نگاری بزرگ ساخته است که جامعه‌ی معاصر امریکا را به خوبی به تصویر می‌کشد.»

رمان «زندگی وحشی» او روایتگر تأصیرات وقاتیع اجتماعی

در امریکا و سال‌های بعد از ۱۹۶۰ و جنگ ویتنام است، این کتاب، بازگویی از هم پاشیدن یک خانواده از زبان یک پسر بچه‌ی این خانواده است که با آتش سوزی جنگل همراه می‌شود. او وقتی در سال ۱۹۸۱ اولین رمان خود با نام «تکه‌ای از قلب من» را چاپ کرد ودر سال ۱۹۸۱ «نهایت خوش شانسی «را نوشت، این دو اثر فروش بالایی نداشتند، همین موضوع باعث شد تا داستان نویسی را کنار بگذارد و به هبر ورزشی برگردد. اما تنها تا سال ۱۹۸۲ در خبر ورزشی ماند. پس از آ «دوباره داستان نویسی را ادامه داد و مهم‌ترین اثر خود یعنی «ورزشی نویس» را چاپ کرد. رمانی که گام بلندی برای فورد به حساب آمد و سکوی پرش او شد. مجله‌ی تایم همان سال، رمان «ورزشی نویس» را در فهرست پنج رمان برتر سال ۱۹۸۶ قرار داد و رمان به مرحله‌ی پایانی جایزه‌ی پن فاکنر راه یافت.

سال ۱۹۹۵ میلادی، سال اوج شهرت ادبی فورد است، در این سال انتشار رمان روز استقلال با اقبال شدید منتقدان مواجه شد و در پی آن، این اثر موفق شد عنوان اولین رمانی را به دست آورد که در آن سال موفق به دریافت هر دو جایزه‌ی ادبی پن فاکنر و پولیتزر شده است.

آثار او:

 رمان‌ها: «تکه‌هایی از قلب من»(۱۹۷۶)، «آخرین خوش شانسی»(۱۹۸۱)، «خبرنگار ورزشی»(۱۹۸۶)، «حیوانت وحشی» (۱۹۹۰)، «روز استقلال»(۱۹۹۵)، «روسپی سرزمین» (۲۰۰۶)، «کانادا»(۲۰۱۲)

مجموعه داستان: «زنان بدون مردان» (۱۹۹۷)

کلامی از ریچارد فورد:«به عنوان یک نویسنده، همیشه به امریکا به عنوان زمینه‌ای که در آ «رویدادها و اقدامات «انسانی» بتواند در سطحی جهانی رخ دهد، و انگیزه‌ها و عواقب معنوی آن‌ها به عنوان مسئله‌ای مهم به تصویر کشیده و درک شود (از هر نقطه‌ی کره‌ی زمین که به آن بنگرید) اعتماد کرده‌ام…. هر چند تجربه‌ی انسانی امریکایی، الگویی برای بقیه‌ی جهان نیست؛ اما دست کم تجربه‌ای پذیرفتنی به نظر می‌رسد و سزاوار توجه است.»■

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها