رمانهایی بر پایه موضوع روانشناسی رمانهایی هستند با فلسفهای خاص که عمق روح و روان بشر را نشانه گرفتهاند. پس از مطالعه این گونه رمانها دریچهای رو به خواننده گشوده میشود که او را به درکی دیگر از خود و هستی و آفرینشش میرساند. میتوان داستایوسفکی را در طرحواره روانشناسی جزو اولین نویسندگان این رشته نامید. زیرا او بود که به عمیقترین وسوسههای ذهنی انسانی پرداخت میکرد. نویسندگان معاصر نیز کم نیستند که این رویکرد را بسیار موفقیت آمیز بررسی کردهاند. یکی از نمونههای موفق خالق اینگونه آثار دکتر آروین د. یالوم میباشد.
رمان وقتی نیچه گریست دقیقاً به عمیقترین دغذغههای انسانی اشاره کرده است: عشق انسان به انسان، گذر زمان و مرگ. به عبارتی دیگر این سه موضوع، پایه کنشهای نزولی و صعودی این رمان و جدالهای شخصیتهای داستان با هم است. همچنین این مفاهیم به زیبایی هر چه تمامتر در این به عنوان گره اشاره و گرهگشایی شده است. پیرنگ این رمان اینگونه است: دکتر ژوزف برویر فیزیولوژیست و پزشک اتریشی قرن نوزدهمی تحت عنوان پزشکیاش، از طریق زنی به نام لو سالومه با فیلسوف جوانی به نام فردریش نیچه به عنوان یک بیمار آشنا میشود. نیچه بسیار بیمار است و نیازمند یاری. بیماریهای نیچه شامل ضعف دید، میگرن، حساسیت معده، افسردگی و …… میشود. نیچه علی رغم تعدد بیماری بسیار مغرور است و از درخواست کمک از دیگران امتناع میکند. رویارویی پزشک اتریشی و فیلسوف آلمانی آغازگر نخستینِ جدالها در این رمان است. دکتر برویر به هر روشی تلاش در درمان بیماریهای جسمی نیچه که ریشه در روانش دارد میکند اما هر روز ناموفقتر از روز قبل است. در ادامه دکتر برویر راهی به ذهنش میرسد که روی کمتر بیماری اجرا کرده بود: رواندرمانی یا درمان از طریق گفتگو. پیشنهاد دکتر برویر این است: دکتر برویر به درمان جسم نیچه و نیچه به درمان روحی و وسواسهای دکتر برویر بپردازد. روان درمانی اگزیستانسیالیسم موضوع درمان بر پایه گفتگو است. دکتر برویر و نیچه از طریق گفتگوهای جهتدار هریکی به نوبه خود با وسوسههای خود روبرو میشوند و اینکه آیا درمان میشوند یا نه؟ تصمیم با دکتر نیست که با بیمار است که در انتها اعلام کند که از این وسوسه رها شده است. دکتر آروین د یالوم نویسنده این اثر به روشنی به توصیف درمانهای رایج وسواس فکری میپردازد. روش روان درمانی و رابطه پزشک و بیمار است که این رمان در پی معرفی آن است. مترجم این اثر دکتر سپیده حبیب که خود روانپزشک است، در پی یادداشتهای متعدد خود درک این اثر تخصصی و اصطلاحات پزشکیاش را برای خوانندگان غیرمتخصص روان و آسان کرده است.
قسمتهایی از رمان:
*ازدواج با حسادت و ایجاد حس مالکیت نسبت به اطرافیان، روح را اسیر میکند.
*و نخستین گام در راه رفتن، درک این نکته است، کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهلتر و بسیار سهلتر است که از دیگری اطاعت کنی تا خود، رهبر خویش باشی.
*کسانی که در آرزوی شادی روحند، باید ایمان آورند و آن را مشتاقانه پذیرا شوند؛ و آنان که در پی حقیقتند، باید آرامش ذهن را ترک گویند و زندگیشان را وقف پرسشها کنند.
*اگر برگزیدید از اندک افرادی باشید که در لذت رشد و شادمانی رهایی از خدا شریک هستند، پس باید خویش را برای مهیبترین رنجها آماده کنید. این دو به هم پیوستهاند و تجربهٔ یکی بدون دیگری ممکن نیست! اگر رنج کمتری میطلبید، باید همچون رواقیون عقبنشینی کنید و از لذت برتر چشم بپوشید.
*ما بیشتر دلباختهٔ اشتیاقیم تا دلباختهٔ آنچه اشتیاقمان را برانگیخته است.
*باید طوری زندگی کنیم که انگار آزادیم. گرچه نمیتوانیم از سرنوشت بگریزیم، ولی باید با آن درگیر شویم، باید پیشامد سرنوشتمان را اراده کنیم. باید به تقدیرمان عشق بورزیم.
*خوب زندگی کردن یعنی ابتدا آن چه را ضروری است اراده کنی و سپس آن چه را اراده کردهای دوست بداری.
این رمان با ترجمهٔ سپیده حبیب از سوی نشر قطره منتشر شده است.