دکتر نون نوجوان/ جامعه شناسی خودمانی به بهانهٔ رمان دکتر نون.
دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد، سال ۸۳ توسط نشر نیلوفر به چاپ رسید. این رمان، کودتای بیست و هشت مرداد را دستمایهٔ ادبی خود قرار داده و از دکتر مصدق، مردمیترین شخصیت تاریخ ایران استفاده کرده تا داستان شخصیت خیالی دکتر نون را برای خواننده بگوید. از زمان انتشار کتاب، منتقدین بزرگی از جمله دکتر پاینده، به معدود نکات قابل تأمل رمان اشاره کردهاند. از تکنیک تغییر زاویه دید بین اول شخص و دانای کل که محدود به ذهن دکتر نون میشود و گاهی شکل تک گویی درونی و حدیث نفس پیدا میکند، به عنوان نقطهٔ قوت اثر نام برده شده. دکتر پاینده، ضمن اشاره به نکات روانشناسی شخصیت دکتر نون معتقد است این رمان ما را به شنیدن تناقضها که یک ضرورت فرهنگی است دعوت میکند. اما نکتهای که در مورد رمان ناگفته میماند، عکس العمل خاص دکتر نون است.
برای روشن شدن مطلب ابتدا خلاصهای از رمان ارائه میشود و سپس، دکتر نون با سه اثر ادبی غربی به شکل تقابلی و با محوریت جامعه شناسی ایرانی، مورد بررسی قرار میگیرد.
دکتر نون از دوستان و نزدیکان دکتر مصدق، معاون او نیز هست. او که همراه با دکتر فاطمی، قول یاری و وفاداری به دکتر مصدق داده، بعد از کودتای بیست و هشت مرداد، همراه با دیگر نزدیکان دکتر دستگیر میشود و تحت شکنجه قرار میگیرد. ماموران که از علاقهٔ دکتر نون به زنش اطلاع پیدا میکنند، با صحنه سازی شکنجهٔ همسرش ملکتاج او را وادار به مصاحبهای رادیویی علیه دکتر مصدق میکنند. بعد از مصاحبه، دکتر نون توسط مردم و خانوادهاش طرد میشود و تا پایان عمر با همسرش ملکتاج که حاظر به ترک او نیست، با عذاب وجدان زندگی میکند.
عکس العمل دکتر نون با توجه به علاقهاش به ملکتاج، بسیار طبیعی و قابل توجیح به نظر میرسد. اما آنچه کمتر به آن پرداخته شده، انفعال اوست در مواجهه با احساس گناه. در ادبیات غرب درونمایهٔ احساس گناه به شکلهای گوناگون از دیرباز، دستمایهٔ ادبیات قرار گرفته است. پیشینهٔ این درونمایه به ادیپ شهریار سوفوکل در یونان باستان باز میگردد. ادیپ شهریار اثر سوفوکل، داستان ندامت مردی است که قربانی سرنوشت میشود. نادانسته، پدر خود را میکشد و با مادرش ازدواج میکند. گناهی که به کفارهٔ آن، تمامی شهر تبس، دچار طاعون میشود. ادیپ بعد از آگاهی از واقعیت، چشمهایش را که قادر به دیدن این خطا نبودهاند، از کاسه در میآورد و نابینا راهی تبعیدی خود خواسته، میشود. سخنان پایانی ادیپ هنگام خروج از شهر، شنیدنی است:”آیا میتوانم چشم به زیبایی بگشایم؟ و در آرزوی منظری یا ندایی خوش باشم؟ بدرود! مرا هر چه زودتر از این سرزمین ببرید. من تباهم. ملعون خدایان و منفور مردمانم.” (۱۲۶)
اما نمونهٔ مدرن این درونمایه، رمان لرد جیم جوزف کنراد است. روایتی تازه از احساس گناه و عذاب وجدان.
در این رمان، کاپیتان جیم از عهدهٔ به سلامت رساندن کشتی مسافربری به مقصد بر نمیآید. دریا طوفانی میشود و آب به درون کشتی نفوذ میکند. مسافران، مسلمان هستند و او مسیحی. جیم میداند آنها به یک سفر زیارتی میروند اما در آشوب طوفان وقتی غریزهٔ بقا بر آرمان خواهی غلبه میکند، با کارکنان کشتی همراه میشود و با قایق نجات، از کشتی در حال سقوط میگریزد. عذاب این گریز، تا آخرین لحظهٔ حیات، او را آسوده نمیگذارد. بعد از اعتراف به گناه در دادگاه، از زبان مارلو میشنویم: “پروانهٔ شغلیاش باطل شده بود، کسب و کارش از نیمه راه بر باد شده بود، پولی نداشت که سر از جایی درآورد، کاری نبود که بتواند گیر آورد… به لحنی که حاکی از اعتراف به عجز انسان از پریدن از دیواری بیست پایی بود، گفت که دیگر هیچگاه نمیتوانم به وطن بروم.” (کنراد ۷۹)
بعد از این اعتراف، جیم در پی جبران بر میآید. او که زمانی کاپیتان کشتی بوده، حالا کارگر اسکله، میشود و اسباب و چمدانهای مسافران را جابجا میکند. جیم میتواند به نزد خانوادهاش بر گردد ولی این کار را نمیکند. او میخواهد با تحمل رنج بر جسم و شکستن غرور، روحش را تسلی دهد. اما این روح معذب به قدری گناه را بزرگ میبیند که نهایتاً تنها با قربانی کردن خود در نجات دیگری، آرامش مییابد. ادبیات غرب، لبریز از رمانهایی با درونمایهٔ خیانت و اشتباه است. داغ ننگ ناتانائیل هاثورن از همین دسته است. آنچه همهٔ این آثار را به هم پیوند میدهد، واکنش فعال فرد خطاکار است در جهت تزکیهٔ روح به شیوههای گوناگون.
اما در رمان دکتر نون با شخصیتی منفعل روبرو هستیم. او زنش را خیلی دوست دارد. آنقدر که به خاطرش به دکتر مصدق، نخست وزیر و خویشاوندش خیانت کند، قولش را زیر پا بگذارد و مصاحبهای رادیویی علیه مصدق انجام دهد تا همه طردش کنند. حتی نزدیکترین اطرافیانش. او بماند و ملکتاج. همسری که منزوی شدن در کنار شوهر را به ترک او ترجیح میدهد.
واکنش دکتر نون در برابر پیامدهای خیانت، در تقابل با شخصیتهایی که در بالا به آنها اشاره شد، شایان توجه است. دکتر نون نه مانند ادیپ، خودش را به تاوان اشتباه، زجر میدهد و نه تلاشی در جهت التیام روح گناهکارش انجام میدهد. او تصمیم میگیرد در خانه بنشیند و مشروب بنوشد. آنقدر بنوشد تا همه چیز را فراموش کند تا در میانهٔ مستی، ثبات شخصیتش از هم بپاشد و با شبح دکتر مصدق گفتگو کند. آنقدر زنده بماند تا انتقام دوست داشتنش را از همسرش بگیرد. تا دکتر مصدق ذهنش تمام گلهای باغچه را پرپر کند و او در سماور بشاشد (رحیمیان ۸۵) و بعد وقتی ملکتاج مرد، جسدش را از سردخانه بدزدد، آرایشش کند و با او عشق بازی کند. رفتار سادیستی-مازوخیستی (دیگرآزار-خودآزار) دکتر نون، با درهم ریختن توالی زمانی روایت و تغییر مدام زاویه دید از اول شخص، به حدیث نفس و تک گویی، به خوبی، آشفتگی ذهنی دکتر نون را به خواننده منتقل میکند. این نسخهٔ ایرانی عذاب وجدان، پیشینهای قابل تأمل در ادبیات فارسی دارد. وقتی حاجی بابای اصفهانی به زینب کنیز حکیم باشی، دل میبندد و کنیز از او حامله میشود، به امر شاه، ماموران، زینب را به جرم آبستنی از مردی که حاضر نمیشود نامش را بر زبان بیاورد، از بالای بام به زیر پرت میکنند. حاجی بابا از دور نظاره گر ماجراست. عکس العمل انفعالی او شباهت عجیبی به واکنش دکتر نون بعد از آن مصاحبهٔ کذایی دارد. “دلم میخواست ترک دنیا و مافیها کنم. تنها خواهشم این بود که لباس درویشان پوشم و باقی عمر در گوشهٔ عزلت و خلوت با توبه و انابه دور از مردم به سر برم.” (۴۰۷) نهایتاً حاجی بابا این خواستهاش را عملی میکند، به قم میرود و آنجا بست مینشیند.
در سرگذشت حاجی بابا، شخصیت اول مردی عامی است، بی سواد و سودجو. اما در دکتر نون، شاهد رفتار مردی حقوقدان هستیم با سابقهٔ فعالیتهای سیاسی. کسی که هنگام روی کار آمدن دکتر مصدق، مقالات آتشینی جهت کمک به دولت نوپای او نوشته است. شباهت رفتار انفعالی این دو شخصیت از دو حال خارج نیست. یکی اینکه نویسنده از عهدهٔ به تصویر کشیدن شخصیتی سیاسی-اجتماعی که دکترای حقوق دارد بر نیامده و به جای آن تصویر نوجوانی احساساتی را رسم کرده که قادر به درک موقعیت خود و تلاش برای جبران به هر شکل ممکن نیست و تنها بعد از مرگ همسرش، بازنگریای انفعالی در ذهن بی ثباتش، شکل میگیرد که این ضعف، متوجه نویسنده است. در احتمال دوم: نویسنده به شکلی واقع گرایانه، عکس العمل طبیعی دکتر نون فرضی را که همان سیاستمدار نوعی جامعهٔ ایران باشد، به خوبی بیان کرده و این کاملاً با رفتار رجل سیاسی زمان، مطابقت دارد.
اگر قول ارسطو در محاکات و نظریه پردازان رئالیستی و به تبع آن مدرن را بپذیریم که ادبیات و رمان، انعکاسی است از واقعیت. تکرار انفعال و ایستایی شخصیتهای رمان بدون توجه به موقعیت اجتماعی و تحصیلات و آگاهیهای شخصی و اجتماعی ایشان از فتحعلی شاه قاجارتا زمان دکتر مصدق، پیامی ناخوشایند راجع به ایستایی جامعهٔ ایرانی به دست میدهد. جامعهای که بین رفتار دکتر و هیچ کارهاش، تمیزی وجود ندارد و حتی رفتار کسی که در مرتبهٔ بالاتری قرار دارد، به مراتب انفعالیتر است.
در مورد دوم به گفتهٔ نراقی در کتاب جامعهٔ شناسی خودمانی: ” ظاهر قضیه جامعهای را میبینیم ساکت، آرام، معقول و… به زبان دیگر ۲.۵ میلیون نفری که سالانه در ایران به پزشک اعصاب مراجعه میکنند، نتیجهٔ فشارهای نادیده انگاشتهای است که طی سالهای بسیار انباشته شدهاند و حالا در معرض آسیبهای جدی روانی و اجتماعی قرار گرفتهاند. (۴۱) که البته باید برای چنین جامعهای نگران بود.
منابع:
رحیمیان، شهرام. دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد. تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۰.
سوفوکلس. افسانههای تبای. شاهرخ مسکوب، مترجم. تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۸۵.
کنراد، جوزف. لرد جیم. صالح حسینی، مترجم. تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۵.
موریه، جیمز. سرگذشت حاجی بابای اصفهانی. میرزا حبیب اصفهانی، مترجم. تهران: انتشارات حقیقت. ۱۳۵۴.
نراقی. حسن. جامعه شناسی خودمانی: چرا درماندهایم؟ تهران: انتشارات اختران، ۱۳۸۰.