رازهای سرزمین من، رمانی حادثه محور با زاویه دید نمایشی است. این رمان دارای چند فصل است که هر کدام از زاویه دیدی متفات نقل می‌شود. غیر از فصل اول و قضیه گرگ اجنبی کش، بقیه فصول با زاویه دید اول شخص روایت می‌شوند، اما نوع روایتها متفاوت است. راویان متعددی این رمان را از دید خود روایت می‌کنند که هر کدام نقش مهمی در آفرینش ماجراها داشته‌اند به همین سبب گره‌های داستان را باید در فصول مختلف از زبان راوی‌های دیگر شنید یا از میان نامه‌ها و گزارش‌های آنان کشف کرد. بر این اساس می‌توان گفت این رمان مانند پازلی است که تکه‌های پراکنده آنرا باید از اینجا و آنجا جمع کرد و در کنار هم چید. /

مهم‌ترین حوادث این رمان در جریانات انقلاب یعنی تاریخ رفتن شاه و پیروزی انقلاب شکل می‌گیرد. حوادث این دوران با اطناب زیادی به شکل ریز به ریز نقل خاطرات بیان شده است و گاه موجب ملال می‌شود اما حوادث آنقدر تنگاتنگ و مرتبط هستند که نمی‌توان از هیچکدام گذشت.

راوی و شخصیت اصلی

مهم‌ترین شخصیت رمان که حجم زیادی از روایت را به خود اختصاص داده، حسین است. جوانی آذربایجانی که تنها فرزند پدر و مادرش بوده و در جوانی به عنوان مترجم، به استخدام مستشاری آمریکایی درآمده و شاهد قتل او توسط سیزده نفر از افسران ارتش بوده است. این قضیه که مهمترین حادثه رمان است موجب تمام حوادث بعدی است که تا انتهای رمان برای این قهرمان اصلی روی می‌دهد. پس از قتل مستشار آمریکایی، قاتلان او به اضافه سرهنگی که مافوق آن افسران بوده، اعدام می‌شوند. حسین که هیچ نقشی در ماجرا نداشته به حبس ابد محکوم می‌شود. هجده سال بعد در جریان انقلاب، حسین به همراه بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد می‌شود. پدرش مدتی کمی پس از زندانی شدن او درگذشته و مادرش نیز مدت کمی پس آزادی‌اش فوت می‌کند. حسین تنها به تهران می‌آید و دوستانی پیدا می‌کند و از اینجا به بعد قضایای مهمی اتفاق می افتد که مستقیماً با سرنوشت حسین در ارتباط است.

حسین شاهد مهمی است. چهارده نفر به خاطر قتل یک آمریکایی اعدام شده‌اند و او تنها کسی است که از اصل قضیه خبر دارد؛ زیرا پس از اعدام آن افراد، آن‌ها را به عنوان شهید قلمداد کرده و بالای تپه‌ای برایشان مزار درست کرده‌اند به طوری که قضیه قتل و اعدامها مسکوت مانده است. سرهنگی که در قضیه اعدامها نقش داشته مرد فاسدی است با خانواده‌ای عشرت طلب و بدنام. هوشنگ، برادر زن او جاسوس آمریکاست و دشمن بزرگ حسین محسوب می‌شود و شخصی بسیار خطرناک است و در صدد نابودی حسین و تمام افرادی است که به نوعی او را در پیدا کردن سر نخ‌های اسناد آن اعدام‌ها یاری می‌کنند و در این میان افرادی کشته می‌شوند.

حسین بدون این که حسی انقلابی داشته باشد برای شناخت خود و زندگی خود و گذشتهٔ افرادی که با آنها ارتباط داشته به دنبال اسنادی می‌گردد که گمان می‌کند با هوشنگ و خواهر فاسدش سودابه و خواهر کوچکترش تهمینه، که جزو مجاهدین و مبارزین انقلاب و جدای از هوشنگ و سودابه است، در ارتباط است به همین دلیل اصرار زیادی برای پیدا کردن زنی به نام تهمینه ناصری دارد که می‌داند خواهر هوشنگ است اما خود از دشمنان هوشنگ و آن سرهنگ بدنام بوده است. تهمینه به خاطر نقش شوهر خواهرش-همان سرهنگ بدنام- در کشته شدن شوهرش، از او متنفر است و قصد کشتن او را داشته اما تا بزرگ شدن پسرش صبر می‌کند. سرانجام روزی سرهنگ کشته می‌شود و پسر تهمینه را به عنوان قاتل اعدام می‌کنند و در انتها معلوم می‌شود قاتل سرهنگ هوشنگ بوده است. البته تهمینه از این قضایا مطلع است و ترس هوشنگ از ملاقات تهمینه و حسین دلایل متعددی دارد. بی آن که قصد نقد کامل رمان را داشته باشم تنها می‌خواهم به نکته‌های رمز آمیز و مهم رمان اشاره کنم.

سبک پازلی رمان موجب گره افکنی‌های مهمی شده که خواننده را علی رغم اطناب‌های فراوانی که در روایت حسین دیده می‌شود به دنبال خود می‌کشاند. توصیف در این رمان نقش کمی دارد و زاویه دید نمایشی ریتم تند و هیجانی به آن بخشیده و بیشتر شاهد مکالمه، کنش و حادثه هستیم به طوری که نمی‌توان صفحاتی از رمان را نادیده گذاشت و از مطلبی جا نماند. حسین به عنوان زندانی سیاسی که هجده سال از عمرش را در زندان سپری کرده و مدتی نیز در انفرادی بوده است در اثر ناملایمات زندگی بیست سال پیرتر نشان می‌دهد و در این میان دارای دیدی فلسفی نیز شده است او همه چیز را تحلیل می‌کند و بینش جالبی دارد. خواب‌های او نیز انعکاس ذهنیات اوست و البته نویسنده جریانات انقلاب و تغییر و تحولات آن‌را در قالب خوابی رمز آمیز برای حسین تصویر کرده است.

خواب‌های حسین با حرفهای پیامبر گونه مادر پیرش هم بی ارتباط نیست. او در روزهای آخر عمرش مدام جوانان را هشدار می‌دهد که نسبت به دو دستگی‌ها و تغییر موضع‌ها حواسشان جمع باشد. او از تجربیات خودش در خانه شوهر و روابطش با مادر شوهر می‌گوید که در زمان خواستگاری مهربان بوده اما وقتی او را به عنوان عروس پذیرفته بلاهای زیادی بر سرش آورده است. به عقیده او جوانان باید مواظب باشند با وعده و وعیدها گول نخورند. حسین نیز در خوابی آگاهانه انقلاب را در به صورت زنی به نام شادی و مردی به نام علی می‌بیند و این کشف و شهود در نهایت به دو شقه شدن علی و ناامید شدن شادی می‌انجامد. این خواب را می‌توان نمادی از دو دستگی‌های بعد از انقلاب و اهداف ناتمام آن دانست. شاید هم حسین سرنوشت خود را در خواب می‌بیند که علی رغم همه امیدهای او، نه تنها به تهمینه و زنی که دوستش دارد نمی‌رسد بلکه پاسخ پرسش‌هایش را هم نمیابد و سرانجام به بدترین شکلی کشته می‌شود.

تکرار حوادث و سرنوشتها

در این رمان، آدم‌هایی با سرنوشتهای مشابه پیدا می‌شوند. تهمینه و پسرش ناصر، مدت‌ها به طور پنهانی نزد مردی تنها در دامنه کوه سبلان زندگی می‌کنند. این مرد مترجم یک آمریکایی بوده و پس از کشته شدن او توسط گرگ اجنبی کش به کلبه‌ای پناه برده و در همانجا مانده است. تهمینه و پسرش پس از فرار از دست سرهنگی که قاتل شوهر اوست، به ان کلبه پناه می‌برند و همانجا می‌مانند. در انتهای رمان، رقیه خانم و پسرش که دیگر سرپناهی ندارند برای پنهان شدن از دست مردهایی که به زندگی او نظر دارند به همان مرد و همان کلبه پناهنده می‌شوند.

مادر رقیه خانم پس از فوت شوهرش، توسط برادر شوهر، به همراه دخترش به دلالهای شهر نو فروخته شده بود. خود رقیه خانم نیز پس از فوت شوهرش، توسط برادر شوهر از خانه و زندگی آواره می‌شود و سرنوشت تکرار می‌گردد اما ادامه سرنوشت رقیه به خاطر آدمهای خوبی که پیش از آن سر راهش قرار گرفته‌اند، متفاوت می‌شود.

در روزگار جوانی حسین، پیش از آنکه به سمت مترجم انتخاب شود با شخصیتی ماورایی ملاقلاتی می‌کند که شبیه نوعی کشف و شهود است. این قضیه برای حسین قابل باور نیست تا این که متوجه می‌شود در آن روز خاص زنی هم شاهد دیدار او با آن مرد عجیب بوده است. زن که خواستار ملاقات حسین است، پیش از دیدن او می‌میرد.. حسین و تهمینه ناصری برای کشف برخی رازهای زندگی خود در پی دیدار هم هستند اما حسین لحظاتی پیش از دیدار تهمینه، کشته می‌شود.

رئالیسم جادویی

سبک داستان رئال است اما در مواردی به اتفاقاتی بر می‌خوریم که به نوعی کشف و شهود تلقی می‌شود و رمان را به سمت رئالیسم جادویی می‌برد. تکرار این حوادث گر چه به نسبت حجم رمان، زیاد نیست اما برخی حوادث را به هم ربط می‌دهد و گاه موجب تعلیق در رمان می‌شود.

رقیه خانم زنی زیباست که به ناچار در محله‌ای بدنام زندگی کرده است، پس از ازدواج، تغییر رویه داده و رویش را طوری می‌پوشاند که هیچ مردی قادر به دیدن صورتش نیست زیرا شوهرش می‌ترسد مردانی که قبلاً او را قلعه دیده‌اند بشناسند. رقیه خانم دارای چشم سومی است که گاهی برخی وقایع را پیشبینی می‌کند. چند نمونه‌اش را همسایه‌ها تعریف می‌کنند و برخی از آنها نیز در حوادث داستان نقش داشته و درست در می‌آید. این قضیه کمی پیچیده ست و برای حسین و برخی شخصیتهای دیگر قابل باور نیست. یکی از نمونه‌هایش این است که با پیش بینی این که یکی از جوانان انقلابی در خانه‌ای که حسین آنرا تحت نظر دارد کشته می‌شود، از او می‌خواهد که هرگز به آن خانه پا نگذارد. در نهایت این پیش بینی به وقوع می‌پیوندد.

زن دیگری که دارای شخصیتی عجیب است، حاج فاطمه مار یکی از دوستان حسین است. پیرزن فلجی که دائم روی تخت خوابیده و آرزویش این است یک زندانی سیاسی بیند و یکبار هم امام خمینی را ببیند اما معلوم نیست چرا وقتی حسین در خانه ابراهیم آقا که پسر این پیرزن است سکونت دارد، پیرزن تمایلی به دیدن حسین نشان نمی‌دهد تا این که این دیدار، نیمه شبی که حسین نمی‌داند پیرزن دارد «یا حسین» می‌گوید یا نام او را صدا می‌کند، اتفاق می افتد ولی در این دیدار چیز خاصی مطرح نمی‌شود. این پیرزن سرانجام در روز ورود امام وقتی موفق نمی‌شود از تلویزیون او را ببیند با پرتاب کردن برس سر، شیشه تلویزیون را می‌شکند و در دم سکته می‌کند و می‌میرد. طبق وصیت او مجبورند در همان روز جنازه را دفن کنند و این موضوع سبب می‌شود درست در زمانی که آمبولانس حامل جنازه سر راه بهشت زهرا توقف کرده، ماشین حامل امام هم از آنجا عبور کند.قضیه ملاقات حسین با مردی نورانی در کوچه‌ای خلوت نیز از همین موارد است که نقشی در روند رمان ندارد اما در انتها ارتباط کمرنگی با کشته شدن حسین پیدا می‌کند.

طرح تصادفی

نقش تصادف در رمان پر رنگ است به ویژه در بخش‌های مربوط به روایت انقلاب و حوادث آن زمان. آشنایی حسین با ابراهیم آقا و پیدا کردن تصادفی زن سرهنگ شادان و برادر زن فاسد او و برخی جوانانی که تهمینه ناصری را می‌شناسند، از این نوع محسوب می‌شود. یکی از این موارد به این شرح است که روزی حسین به طور ناخودآگاه به سمت خانه سودابه شادان که همان زن سرهنگ بدنام است می‌رود و در همان زمان متوجه می‌شود که هوشنگ با لباس مبدل به شکل زنی چادر به سر به آن خانه تردد دارد و پس از آن با تعقیب آنها به در خانه خود می‌رسد زیرا آنها قصد گرفتن او را دارند.

نقش تصادف را در سرنوشت زن بی‌پناه شهرنویی، هم می‌توان دید. خانه حسین از سوی هوشنگ تحت نظر است به همین دلیل او در خانه ابراهیم آقا مانده است اما برای این که ممکن است از طرف تهمینه ناصری پیغامی برای او برسد، رقیه خانم هر روز یکی دو ساعت در آنجا می‌ماند. با این که رقیه خانم روزهای متوالی در این خانه رفت و آمد دارد هیچ اتفاقی نمی‌افتد تنها گاهی نامه‌هایی را برای حسین می‌آورد؛ اما زمانی که حسین یکی از زنان بی پناه را در آن خانه اسکان می‌دهد بلافاصله سر و کله هوشنگ پیدا می‌شود و او را با خود می‌برد و به گمان این که خواهر حسین است، به طرز فجیعی می‌کشد.

عنصر تصادف بار دیگر در کشته شدن حسین بروز می‌کند. دیدار تهمینه ناصری برای حسین یک آرزوست حاجی فاطمه پیش از مرگش در همان دیداری که با حسین داشته جمله‌ای می‌گوید که به نوعی پیشبینی مرگ حسین است. حسین در جوانی صحنه‌ای عجیب می‌بیند. مردی نورانی در کوچه‌ای خلوت او را در آغوش می‌گیرد و بعد ناپدید می‌شود. حسین تا مدتها تحت تأثیر این صحنه که آنرا واقعی نمی‌پندارد قرار دارد اما به طور تصادفی متوجه می‌شود که زن جوانی، در همان روز از لای در خانه، این صحنه را دیده و از آنروز بیمار شده و در بستر افتاده است و تنها آرزویش دیدن دوباره یکی از آن دو نفر است که یکی از آنها حسین است و دیگری را هیچکس نمی‌شناسد. زن درست در لحظهٔ دیدار حسین می‌میرد. حاجی فاطمه با شنیدن این ماجرا می‌گوید «شاید تو تهمینه ناصری آن زن بوده‌ای». منظور حاج فاطمه پس از کشته شدن حسین معلوم می‌شود. او مرگ حسین را در رابطه با تهمینه ناصری پیشگویی کرده است. حسین درست در شبی که با تهمینه ناصری و مردی دیگر قرار دارد، پیش از آمدن او، در خانه خودش توسط هوشنگ به قتل می‌رسد..

در دیدی کلی می‌توان گفت، این رمان طولانی که بخش‌هایی از آن به سبک رئالیسم جادویی روایت می‌شود دارای وقایع تنگاتنگی است که خواننده را مدتها به فکر فرو می‌برد تا رابطه شخصیتها و حوادث را درک کند. بیشترین مدت عمر شخصیت اصلی در زندان گذشته است بی این که گناهی مرتکب شده باشد. تفکر غالب بر این رمان، فساد حاکم بر دستگاه نظامی کشور و نقش مستشاران نظامی و ارزش آنها برای نظام است به طوری که تمام حوادث رمان تحت تأثیر حادثه‌ای قرار دارد که برای یکی از این مستشاران اتفاق افتاده است و بخش مهمی از حوادث رمان هم به سرهنگ فاسد و خانواده و نزدیکان او که در ارتباط با مستشاران آمریکایی هستند ارتباط پیدا می‌کند.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها