دنیای سوفی و نجات نوجوانهایمان

(ما همواره در خود ندای مبهمی میشنویم که ما را به سوی این نخستین عشق بهحکمت فرا میخوانند) ویل دورانت

رمان (دنیای سوفی) همانطور که روی جلد آن نوشته شده داستانی است درباره سیر حکمت و اندیشه انسانی که یوستین گردر در سال (۱۹۹۹) میلادی برای دانشجویانش نوشت تا فهم مسائل فلسفی را برای آنها ساده کند. اما با استقبال رمان در جهان نوعی آموزش همگانی پدید آمد. /

خلاصه رمان:

رمان روایت دختری پانزده ساله بنام سوفی است که یک روز بعد از مدرسه با بسته‌ای مواجه می‌شود و وقتی آن را باز می‌کند در آن سؤالات بنیادینی در مورد تشکیل جهان و ماهیت هستی انسان پرسیده شده است ارسال بسته از طرف فیلسوفی بنام آلبرتو کناکس که سعی دارد با ارسال این بسته‌ها سیر حکمت را با ساده‌ترین شکل ممکن به سوفی نوجوان آموزش بدهد، انجام می‌گیرد. این نامه‌ها در ابتدا مطالبی در خصوص یونان باستان، سقراط و سؤالات اساسی زندگی بشری را عنوان می‌کند. پس از دریافت چند نامه سوفی و آلبرتو یکدیگر را ملاقات می‌کنند. موضوع صحبت‌های آنان عمدتاً نظریات فلاسفهٔ یونان باستان، امپراتوری روم، قرون وسطی، رنسانس، عصر روشنگری، و موضوعاتی چون انقلاب‌های بزرگ و تا مسائل امروز بشری است و نویسنده تلاش کرده با خلق حوادثی مسائل مهم فلسفی و نظریات اندیشمندان را به خوبی نشان دهد و خواننده را مستقیماً با آنها مواجه کند گویی ما در ذهن فیلسوفی هستیم که در زمان خود آن تفکر را به ظهور رسانده است. داستان با رسیدن به عصر امروز و مقایسه آن با عصر گذشته به پایان می‌رسد و در واقع سوفی نجات پیدا می‌کند.

انتخاب سوفی

دوران نوجوانی حساس‌ترین دوره از زندگی هر فرد در جهان است دورانی بین دنیای کودکی و بزرگسالی. رشد انسان در این دوره سرعت بیشتری نسبت به دوران قبل و بعد از خود دارد مغز بزرگ‌تر می‌شود و ترشح هرمون های جنسی

باعث رشد هر چه بیشتر اندام‌ها بخصوص اندام جنسی می‌شود و بلوغ جنسی، شناخت و کشف جنس مخالف در فرد پدید می‌آید. در واقع روند بزرگ شدن انسان شروع می‌شود نگاه فرد به مسائل عمیقتر و در برابر اتفاقات درون خانه احساس مسئولیت می‌کند. در این دوره است که شکوفائی اجتماعی انسان و شوق اون برای پیوستنش به پایگاه اجتماعی برای عمل تأثیر پذیری و تأثیر گذاری اتفاق می افتد. بزرگ‌تر شدن مغز و پیامد آن یعنی نگاه نافذ به فلسفه زندگی باعث می‌شود که فرد سوالاتی در مورد روند شکل گیری جهان بپرسد.. آیا خدایی هست؟ جهان از کجا آمده و انتهای آن کجاست؟ و غیره …. هر انسانی در هر نقطه‌ای از این جهان در هر شرایطی که باشد این سؤالات را از خود می‌پرسد. و آلبرتو کناکس دقیقاً در زمانی مناسب به سراغ سوفی آمده و سؤالات را از درون سوفی خارج و به آنها ساختار بخشیده است. این ساختار بصورت آموزش تفکر بیان می‌شود و روند فیلسوف شدن و نوع نگاه فلاسفه به زندگی را برای سوفی می‌نویسد.

از زمانی که فیلسوف معروف آلمانی بنام (هرمن ابینگهوس) تحقیقات خود را در زمینه روانشناسی تجربی و بخصوص حافظه شروع کرد تحقیقاتی که در آینده انجام شد کمک فراوانی در زمینه آموزش و تربیت کودکان انجام گردید و بسیار قابل توجه است. مدرسه بعنوان بزرگ‌ترین و اجباریترین پایگاه اجتماعی روند جداسازی کودکان را از اولین اجتماع خود یعنی خانواده آغاز می‌کند. در واقع مدرسه بخش دیگری از شکل گیری شخصیتی کودک را بعهده گرفته و با نظام آموزشی خود سعی دارد هم کودکان را از سواد خواندن و نوشتن بهره مند سازد و هم او را از اخلاقیات فردی و اجتماعی غنی سازد. در عصر مدرن حد فاصله بین اجتماع بزرگ انسانی و اجتماع کوچک خانواده از بین رفته است و علت اساسی آن شاغل بودن هر دوطرف والدین می‌باشد. مفهوم پدر بودن یا مادر بودن دچار بحران شده و کودک از همان ابتدای شگل گیری شخصیت خود به مهد کودک ارسال می‌شود. اما سؤال اینجاست: مربیان مهد کودک بخصوص در کشور ایران چقد با روانشناسی کودکان آشنا و یا تخصص دارند؟؟؟

بحران حمایت احساسی و بخصوص آموزشی باعث شده کودک در ساختار خشک، بیرحم و مکانیکی اجتماع و برنامه ریز آن یعنی حاکمیت رها گردد. روند بیرحم و مکانیکی از زمانی آغاز می‌شود که کودک وارد مدرسه می‌شود. تکرار و روزمرگی آموزشی در حیات فکر معلمان، کمبود هرگونه اطلاعات روانشناسی کودکان و نوجوانان در بین آنها، تنبیه و عدم استقبال از هرگونه استعداد فکری و میلیون‌ها فاجعه دیگر که در کشورهای جهان سوم پر رنگ‌تر از همیشه است، جدا از مسائل آموزشی از قبیل سواد خواندن و نوشتن و غیره … روند اجتماعی شدن را بصورت بهم ریخته و تشنج آمیزی را شکل می‌دهند. زمانی مسئله روابط کاری بین شخص و کارش صرفاً داشتن استعداد لازم برای آن کار بود اما در عصر امروز علاقه اولویت اول را دارد. امروز دغدغه اجتماع انسانی برای آموزش تازه واردانش خواندن و نوشتن نیست بلکه آگاهی افراد از فرهنگ، آداب و رسوم و ایجاد انگیزه برای آنها تا با شوق و علاقه پایگاه اجتماعی خود را انتخاب و برای استعداد خود تلاش کنند. مقاطع تحصیلی ابتدایی تا دبیرستان در کشور با حجم اطلاعات وسیعی و بی فایده‌ای در یک روز، ساختار مکانیکی و از همه بدتر روزمرگی خود را به افراد انتقال می‌دهد و فرد با محدودیت وحشتناکی در انتخاب رشته، رشته تحصیلی آینده خود را با سردرگمی انتخاب کرده و وقتی وارد دانشگاه می‌شود نمی‌تواند واژه دانشجو را به مرحله از ظهور برساند. چرا که او در تمام مراحل مهم و حساس شخصیتی صرفاً کاری را انجام داده و یا چیزی را فرا گرفته که از قبل و بصورت افتضاحی برای او تعیین شده است. اما سوفی داستان ما در میانه این روند مکانیکی است او هر روز به مدرسه می‌رود بعد از آن خانه، انجام تکالیف، خواب. تا آنکه آلبرتو با ورودش این روند را می‌شکند. ورود او به زندگی سوفی بی شباهت از تاریخ فلسفه نیست. او هم مانند سقراط یک خرمکس است اما بجای یونان سوفی را با نیشش بیدار می‌کند. سوفی که جنس آن مؤنث است و نماد کلیتی وسیعی همچون یک سرزمین است.

حتماً متوجه شده‌ای که در گفتگو از فیلسوفان همیشه صحبت از مردهاست چون فلسفه جولانگاه بوده است زنان در گذشته چه از نظر جنسیت و چه از نظر تفکر، همواره مقهور بوده‌اند که البته جای تأسف است زیرا مقدار زیادی تجربه گرانبها بدین سبب از دست رفته است. در قرن حاضر است که زنان برای نخستین بار براستی بر تاریخ فلسفه اثر نهاده‌اند.

(بخشی از کتاب  صفحه ۴۳)

(دنیای سوفی) هم دنیای تمامی نوجوانانی است که بشدت در معرض خطر روزمرگی و سقوط نظام فکر هستند هم زنان و دخترانی که بواسطه جنسیت خود از یادگیری و آگاهی محروم گشته‌اند. در همین صد سال پیش زنان در آمریکا حق شرکت در انتخابات را نداشتند. همانطور که سیمون دوبوار گفت ” زیرکانه‌ترین راه برای تسلط هر جامعه‌ای تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است” چرا که زنان ذاتاً حامی و پرورش دهنده نسل‌های آینده هستند. هدف یوستین گوردر در اینجا فراتر از انتقادهای آموزشی مدارس یا یاد آور اینکه تاریخ فلسفه صرفاً زنی داخل آن نیست، روشن می‌شود. او بدنبال پرورش زنانی است که با طرز فکر قدرتمند خود نسل‌های آینده را به خوبی و با نظام فکری ارزشمندی پرورش دهند. در جهان حیات فکری حاصل گردد که افراد آن به شکلی شایسته زندگی کنند.

یوستین گوردر با نوشتن دنیای سوفی در مقابل نظام آموزشی مدارس می‌ایستد او ابتدا فلسفه را پیشنهاد می‌کند چرا که فلسفه بیدار کننده ذهن فرد و باعث شکل گیری نظام فکری می‌شود و برای سوفی یا در نوجوانانی که افکار فلسفی پراکنده‌ای دارند روش مناسبی است تا این افکار را بشناسند و آن‌ها را پرورش دهند. پدر هیلده از طرفی سوفی را مستقیماً وارد مسائل فلسفی و دوره‌های تاریخی آن می‌کند. همه این وقایع در واقع تکانه‌های الکتریکی او است که در قالب داستان بلندی برای کودکش هیلده روایت می‌شود او همه چیز را کنترل می‌کند و می‌بیند. باید توجه داشت که پدر هیلده یک افسر سازمان ملل است که در لبنان و نزدیک بیت المقدس برای صلح بین ادیان تلاش می‌کند که این خود برای فصل از کتاب که به تشریح مذاهب و نحوه شکل گیری آنها اشاره می‌شود کمک فراوانی می‌کند. او نماد خدایی است و سوفی در میان طبیعت او در حال قدم زدن است و از اتفاقات این طبیعت دچار شگفت می‌شود. اما جریان دیگر در حال وقوع است و آن فرار آلبرتو و سوفی از ذهن پدر هیلده است که این مسئله را این طور می‌توان تفسیر کرد، پدر هیلده در واقع خدائی است که سوفی و آلبرتو از تکانه‌های الکتریکی آن بوجود آمده‌اند و حالا سوفی و آلبرتو تلاش می‌کنند خود را به بالای موه های خرگوش سفید برسانند و رو به روی اون بایستند و همچون ژوکر رمان (راز فال ورق) از او در مورد جهان و هدف از خلقت را سؤال کنند. از طرفی دیگر آلبرتو کناکس مسئول سازمان دهی و آرامش افکار پراکنده سوفی است او به تمامی سؤالات پاسخ می‌دهد و وقایع را برای او تفسیر می‌کند. اکثر سؤالات سوفی در مورد کارهایی که فلاسفه در دوره فلسفی خود می‌کردند دقیقاً همان سوالاتی است که آنها از خود می‌کردند. این نوع روش تجربی و آزادی بیان که آلبرتو کناکس و پدر هلیده برای سوفی فراهم می‌کنند همان روش آموزشی آرمانی یوستین گوردر است. ساده نویسی او در بیان روایت رمان و مباحث فلسفی شگفت انگیز و جذاب است. البته تاکنون کتاب‌های زیادی در باب تاریخ فلسفه نوشته شده (تاریخ فلسفه غرب) از راسل، (تاریخ فلسفه ویل) از ویل دورانت، (سیر حکمت در اروپا) نوشته محمد علی فروغی و (داستان فلسفه) نوشته بریان مگی و غیره … اکثر این کتاب‌های با ارزش فقط مختص افرادی هستند که صرفاً در امر فلسفه تحصیل و یا تحقیق می‌کنند حتی نگاه بی طرفانه برایان مگی هم نتوانست فلسفه را به مردم عادی آنطور که باید نزدیک کند. همواره در تاریخ فلسفه فیلسوفانی بودند که عقیده داشتند که فلسفه و اصطلاحات آن فقط باید مختص به فلاسفه و مکاتبات بین آنها باشد و در عوض فیلسوفانی هم بودند که اعتقاد داشتند که فلسفه باید روندی همگانی را در پیش گیرد. که نویسنده این کتاب علاوه بر نگاه بی طرفانه، با ساده نویسی مختص به خود فلسفه را همه فهم و فواید آن را که ویل دورانت مفصلاً در ابتدای کتاب تاریخ فلسفه خود و همچنین کتاب فوائد فلسفه بیان می‌کند برای مردم عادی نیز به ارمغان می‌آورد.

ما دیگر در قرن‌های شانزدهم تا نوزدهم، مرموز و ساختار ادبیاتمان همچون لایه‌های زیرینش سرشار از اصطلاحات پیچیده نیست. عصر امروز، عصر روشن حرف زدن است. ساده نویسی ادبیات غرب روندی را در پیش گرفته تا ساختاری ساده اما پر محتوا را عرضه کند. در پایان می‌بینیم که سوفی نجات پیدا می‌کند او افکارش نظم پیدا کرده و قدم زدن آنها در کتابخانه امروزی و نگاه شک برانگیزش به کتاب‌های مبتذل و بی فایده‌ای که در آنجا وجود دارد از نشانه‌های این نجات است. همنشینی سوفی با شخصیت‌های قصه‌های گذشته بدین معناست که داستان‌ها و اساطیر گذشته راهی برای رشد و شکوفائی است همچون مردمان دوره نوزائی که دوباره به انسانگرائی و اساطیر دوران باستان برگشتند تا راهی برای نجات اندیشه انسانی که قرون وسطا آن را به نابودی کشانده بود، پیدا کنند. دوره‌های تاریخی تکرار می‌شوند و شکل مدرن‌تری به خود می‌گیرند اما هدف اصلی تغییری نمی‌کند. چه بسا ما امروز در قرون وسطایی بسر می‌بریم که رسانه‌های قدرتمند جهان به جای اسقف‌ها با مدارس و نظام اسکولاستیمی خود بر ما حکم می رانند و افکار و نوع زندگی ما را طراحی می‌کنند. کتاب دنیای سوفی با فن ساده نویسی خود گزینه خوبی است تا فلسفه و از همه مهمتر طریقه اندیشیدن صحیح را به نوجوانانیمان یاد دهیم تا آنان را از فرو رفتن در منجلاب زندگی روزه و مرگ تدریجی نجات دهیم.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها