هنگام خواندن رمان نام من سرخ این حس به خواننده القا می‌شود که مشغول تماشای آثار نقاشی از یک گالری، آن هم آثار نقاشی مینیاتور می‌باشد. آثار دوره عثمانی؛ تذهیب کاری‌ها، جدول کشی‌ها. نقاشی‌هایی که تصایر مردان و زنان همه یک شکل نشان داده می‌شد و فقط از روی لباس‌ها و وجنات می‌شد فهمید که این چهره متعلق به کدام شخصیت مشهور آن زمان است. بعدها، زمانیکه نقاشان و طراحان آثار نقاشان اروپایی را الگوی خود قرار دادند، طرح پرتره و پرسپکتیو و بسیاری از تکنیک‌های دیگر نیز به این آثار اضافه شدند. /

شروع رمان با یک قتل شروع می‌شود. پادشاه عثمانی پس از دیدن آثار نقاشان ونیزی دستور کتابت آثار نقاشی نزدیک به آثار استادان ونیزی را به یکی از اساتید زمان که در این رمان شوهر عمه نام دارد می‌دهد. پس از آن یک استاد نقاشِ تذهیبگر توسط دوست دیگرش که نقاشیِ ونیزی را نوعی عمل کفر آمیز می‌داند به قتل می‌رسد. می‌توان اینگونه گفت که پیکره رمان، جنائی است. بعد وارد داستان می‌شویم و با ویژگی‌های آثار نقاشی دوره عثمانی و مینیاتورگری بیشتر آشنا می‌شویم؛ پس از آن وارد یک داستان عشقی شورانگیز از نوع عشق خسرو و شیرین می‌شویم که در این رمان این شخصیت‌ها کارا و شکوره هستند و از عشاق دوره کودکی یکدیگر می‌باشند و این زنجیره ادامه پیدا می‌کند، رمان به پیش می رودتا به انتها برسد. یکی از ویژگی‌های مثبت این رمان، بررسی منتقدانهٔ تقابل هنر شرق و غرب می‌باشد؛ اورهان پاموک به زیبایی نشان داده که در دوران عثمانی، نقاشی غربی چگونه با اعتقادات خام برخی مذهبیون آن دوران تناقض داشته است؛ مثلاً پرتره نگاری نوعی عمل کفر آمیز به شمار می‌رفت زیرا که بیش از حد به جزئیات توجه داشته در حالیکه در هنر شرقی مُذَهَب کاری و طلاکاری ارجحیت دارد و نه پرداخت به جزئیات. یکی دیگر از ویژگی‌های ادبی این رمان، چند راوی بودن آن است که حتی در این نوع داستان سرایی، اورهان پاموک بسیار ظریف مانند نقاشی که آرام با قلم مو بر بوم نقاشی می زند تا نقشی جدید خلق

کند، ساختار شکنی کرده است. رمان از پنجاه و نه فصل تشکیل شده که هر فصل از زبان راویان انسان و غیر انسان

تشکیل شده است که جانداران شامل: کارا، شکوره، شوهر عمه، قاتل، لک لک، پروانه، زیتون و قاتل …. و همچنین شخصیت‌های غیر جاندار شامل، سکه، اسب، سرخ (خون)، سگ می‌باشد. اما ساختار شکنی ظریفِ این رمان در اصطلاح داستان نویسی شکستن دیوار چهارم نام دارد؛ یعنی اینکه مخاطبِ شخصیت‌های داستان، خود خواننده می‌باشد. به زیبایی شاهدیم که برخی شخصیت‌های داستان با خواننده در حال صحبت و شوخی هستند؛ بکارگیری این شیوه از داستان سرایی بار یکنواختی اثر را کاسته و کمی طنز آمیزش کرده است. لذت صد چندان خواندن این رمان نصیب کسانی می‌گردد که از نقاشی و هنر اسلامی سررشته‌ای دارند و اینگونه نیست که کسانی که اهل ادبیات هستند و خیلی با نقاشی میانه ندارند لذت نبرند بلکه کاملاً برعکس.

برش‌هایی از رمان:

*و حالا دیگه من یه مرده‌ام، یه جسد ته ِ یه چاه. از آخرین نفسی که کشیدم و قلبم وایستاد خیلی گذشته ولی هنوز هم هیچ کس از ماجرا خبر نداره، البته غیر از اون قاتل پست فطرت. او کثافت نبضم رو گرفت و گوشش رو گذاشت جلو دهنم، بعد که مطمئن شد مرده‌ام دستم رو گرفت و تا سرچاه گشوندم، بعد بلندم کرد و انداخت ته چاه. جمجمهٔ شکسته‌ام خورد ته چاه و تیکه تیکه شد، صورتم، پیشونیم، گونه هام له شدن، استخونام شکست و دهنم پر از خون شد.

*رنگ‌ها برای کورها یه کلمه، برای کرها یه نغمه و برای شما نور خداست.

*من سرخم و از سرخ بودنم هم خیلی راضی و خوشبختم چون پرقدرتم، عمیقم، مثل یه تیکه آتیش گرم و سوزانم، متفاوتم و هیچ شبیه و بدیلی ندارم.

*آگه یه جایی تو قصه هست که با خوندن نمیشه تجسمش کرد اون جاست که باید دست به دامن نقاشی شد، نقاشی رنگ و بوی یه قصه است. هیچ نقشی هم نیست که قصه‌ای نداشته باشه.

*نقاشای ایتالیایی اصولی دارن که با کمک این اصول می تونن چهرهٔ هر کسی رو یه جوری بکشن که بدون هیچ علامت گذاری خاصی از چهرهٔ دیگرون قابل تشخیص باشه و این همون چیزیه که بهش می گن پرتره.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها