استفاده از روایت در شعر همیشه مورد استفاده شاعران بوده است و با در اختیار گرفتن منطق روایی اشیا، المانهای موجود را به گونه ای هدایت کردهاند با حفظ قاعده گریزی از روایت بازهم شعری را روایت کنند در شعر معاصر ایران نیز ما مانند شاعران کهن با چنین استراتژی ای روبرو هستیم بویژه در شعر امروز که جهان ذهن شاعر مملو از تصاویر سینمایی و داستانها وشعرهایی است که جهان ذهن او را تشکیل میدهد نوستالژی میسازد وتجربیات او را بیان میکند. نمونههای زیر استفاده از این شگرد را به همراه ارجاعهای بیانی ۱ به خوبی نشان میدهند. /
«نخها پاره نشد
دست وپا زدنها،
فقط
-بیشتر-
قصهرا از هم پاشید (شعر خیمه شب بازی صفحه ۱۰)
«مینشینم و چشم میدوزم به تکانهای پرده ای تاریک
باز درکوچه باد میآید، وهمین بود ابتدای ویرانی
میخزد باد لای موهایم در سرم نقشه فرار از تو
برلب پنجره کشیده مرا، میپرم
وخدانگهدارت (شعر دایره، صفحه ۹۱)
یگانه راه بیان احساسات در شکل هنر، یافتن یک همبستگی ابژکتیو، یا به بیان دیگر یافتن رشته ای از موضوعها یا یک وضعیت یا زنجیره ای از رخدادها ست که بتواند قاعدهٔ احساسات باشد چنانکه وقتی حقایق خارجی که باید منجر به تجربه ای خاص شوند ارائه گردند احساسات نیز به سرعت برانگیخته شوند. مریم ملک دار در شعر زیر به خوبی توانسته است میان کلمات و رخدادها و همچنین اسطوره ارتباطی حسی وعاطفی ایجاد کند.
«تو امروز غمگین تر از همیشه ای
میبینمت
ایستاده ای
با دستهای آویخته ومضمحل
ومی دانی
فرزند نا خلف آدم
دیگر بزرگ شده است
آنقدر؛ که چوب معجزه هم
کاری از پیش نخواهد برد (شعر راز صفحه ۲۵)»
هر راوی ادراک خو را بیان میکند و براساس این ادارک پاره ای از حوادث را بر میگزیند وپارهای را کنار میگذارد هر راوی طرح روایت را میسازد شاعر در بیشتر شعرهای این مجموعه از راوی اول شخص استفاده کرده است. او در هر سطر عناصر روایت را به گونهای میچیند که نوعی همدلی میان خود و مخاطب ایجاد کند در واقع شخصی که او در شعر خطاب قرار داده با مخاطب شعر او مرتبط میگردد بویژه در این شعر که پایان نا متعارف آن نیز تکان دهنده است.
«شاید دنیا وارونه شده است
که خدایان روی زمیناند
وانسان روی کرهٔ ماه
چه کسی را صدا میزنی
تو حتال خدایی برای خود باقی نگذاشته ای
خودکارت را زمین بگذار و با من به خیابان بیا
بیا این تکه سنگ سهم تو از آن انفجار بزرگ
بتی بتراش
در خور پرستش
شاید این بار رستگار شدیم »(شعر بیگ بنگ، صفحه ۱۱)
داستان آدم وحوا داستانی روایی است که شاعر نگاهی ویژه به آن داشته است وزبا همراه کردن داستان نیوتن، نوعی آشنایی زدایی انجام داده است گرچه نگاه به داستان آدم وحوا را در بیشتر کارهای شاعران امروز میتوان دید وجالب این که مریم ملک دار با باز روایت این داستان نگاهی فمنیستی را دنیال نمیکند بلکه دنبال تأویل دیگری میباشد. درواقع شاعر با شگرد همراه کردن اسطورهها در دنیای مدرن، فضایی پست مدرن ایجاد میکند.
«تاریک که میشود
من به حواها بی حواسی میاندیشم
که قبل از نیوتن سیبها را چیدند
منتظر جاذبه نماندند
ودانستند که زمین هرچه گرد در شکل
هرچه بی وقفه در حرکت
هرچه سیاه در اندوه
همان مردمک چشمهای لیلی است (شعر تاریکی، صفحه ۳۲)
روایت درشعر هم مانند داستان آغاز وپایان دارد آغاز یا شروع مستلزم آن است که بعد از چیز دیگری بیاید ودرنهایت پایان بپذیرد بنابراین دریک پیرنگ نیز شاعر به دلخواه خود نمیتواند شروع وپایان را تعیین کند شاید شعر قاعده گریز ترین باشد اما در عین قاعده گریزی پایبندی به اصول خود را نیز دارد پیشآگاهی، تکنیکی است که شاعر هم مانند نویسنده به کار برده است تا سرنخهایی را در اختیار مخاطب قرار دهد.
روزی برایت خواهم نوشت:
«می دانم این بار خوب نخواهم شد.»
نامه را توی جیبت میگذارم
به دریا میروم
تا در سنگینی این سکوت غرق شوم …. (ویرجینا ولف، صفحه ۱۶)»
درقطعهای روایی ممکن است بافتی بیانی وجود داشته باشد و همانطور که در سطرهای پیشین گفته شد شاعر با زبان اول شخص شعرش را بیان میکند بویژه در شعر “درک متقابل” که شاعر بیانی ساده را انتخاب کرده است آنقدر ساده که اگر تأثیر معنایی آن از متن جدا سازیم به سادگی یک مونولوگ خواهد بود. به نوعی جایگاه وزمان داستانی موقعیتی پارادوکسیکال بوجود آورده است درواقع شاید هم کمی کمیک جلوه کند
«از وقتی شعر میگویم
خدار آ بهتر میفهمم
می دانم که آفریدن،
چه لذتی دارد
آنقدر که ندانی
باید با مخلوقات چه کنی …
به خدا حق میدهم
بیافریند،
بی این که حواسش باشد
با ما چه کند (شعر درک متقابل، صفحه ۱۹)»
شعرهای او در نهایت سادگی وایجاز تصاویری سورئال نیز ایجاد میکند مانند نمونه زیر که با استفاده از استعاره ونمادها توانسته موقعیتی عاطفی خلق نماید که شاید بتوان نمونهٔ زیر را یکی از موفقترین کارهای این مجموعه دانست
«پیلهٔ دستان توکافی ست
دورم
محکم تر
بتاب (شعر پیله، صفحه ۸۳)»
مریم ملک دار در شعر خود معنا، روایت واسطوره را مرکز کار خود قرار میدهد واستفاده نمادین و در جاهایی آشنایی گریزانه او از اسطورهها حسی نوستالژیک در مخاطب ایجاد میکند. بنابراین در اشعار او نوعی انسجام روایی دیده میشود گرچه مفاهیم در شعر او به سادگی بیان میشود وحس های متفاوت و معناگریزی نمیکند شاید اگر او بر تصویر سازی و ایجاد چند معنایی تاکید بیشتر میداشت مجموعه موفق تری پیش رو خواهیم داشت درانتهای این مجموعه هم شعرهای موزونی دیده میشود که در سبک خود شعرهای موفق هستند
پانویس:
ارجاع به شعری از فروغ فرخزاد که استفاده روایی سودمندی از آن شده است کهشاید آنرا نوعی تلمیح یا بینامتنی بتوان دانست.■
منابع:
۱. ملک دارمریم، نام دیگر حوا، انتشارات هنر وراسنه اردی بهشت تهران