“پنجرههایی که راه میروند” نخستین مجموعه شعر سحر شیر محمدی است که در ۷۱ صفحه توسط انتشارات بوتیمار به چاپ رسیده است. بیشترآثار این مجموعه شعرهای کوتاهی هستند که به بیان احساس پرداخته یا آنرا به تصویر میکشند اما در همین شعرهای کوتاه نیز روایت جریان دارد. هنر روایت به خودی خود یک امر بسیار مهم زیبایی شناسانه است که در این مجموعه نیز تعداد زیادی از المانهای زیباییشناسانه در شعر وارد عمل شدهاند. این المانها شامل ایدههای ضروری ساختار روایت هستند همانند نمونه زیر که شاعر به روایت یک اتفاق میپردازد و برای بیان آن از عنصر تخیل استفاده میکند. /
«دوباره تنهایی
ازهمین خانه
آغازمیشود
گلدانهاشعرمیخوانند
جوانههای سفیدی لابلای موهایم
رشد میکنند
درتنم پرنده ای میمیرد
آوازهای مسکوت میکنند
دوباره تنهایی
ازهمین خانه
آغاز میشود…(شعر شماره ۲ صفحه ۶)
رؤیایی میگوید ”شعر نقل نیست، روایت نیست. ”اداره کردن رابطهٔ کلمهها در متن است و منسجم کردن آنها برای خلق معماری زبان در ساختمان شعر. همانطور که گفته شد تخیل پررنگترین عنصر در شعرهای این مجموعه است. اما تخیل موجود در آن نیز روایتی است که در ذهن پردازش شده و مغایرتی با واقعیت ندارد درواقع این تخیل در مرزکنترل شده ای بین سورئال و رئال است. تصاویری که شیرمحمدی انتخاب میکند، به ذهن نزدیکتر و حسیتر است. که این با زبان و جنسیت شاعر رابطه مستقیم دارد،
«باران میآید
پنجره نفس میکشد
دستی
ابرها را پاک میکند
خانهام بخار میشود
یک لنگه در
باقی میماندکه
باز نمیشود (شعر شماره ۳ صفحه ۷)
شاعر با روایتهایی ساده وکوتاه سعی در بیان احساس خویش دارد راوی اول شخص وبیان تصویر در نهایت ایجاز توانسته است شعری متفاوت بسازد در واقع همانطور که آدرنو معتقد است که رنج بیان هنر است وبه شکل آن محتوا میبخشد محتوای انسانی هنر رنج است و نه جنبهٔ اثباتی. شیرمحمدی نیز در این شعر توانسته با تصویری ساده رنج انسانی را بیان کند شاعر باید بتواند چنان واژهها را چیدمان تماید تا تعبیر پذیری واژکان و گریز از سطح و رسیدن به ماورای آن برای مخاطب سخت نباشد. شیرمحمدی نیز از همین تکنیک برای بیان شعرهایش استفاده نموده است همان نکتهای که یاکوبسن برآن تاکید دارد ونکته اصلی ویکهٔ شاعری، جهتگیری آن به سوی بیان میداند و شاید شاعری چیزی جز گزارهای نیست که بیان میگردد.
«قلم مورا بر میدارم
اتاق را
آبی میکنم
نهنگی میشوم
که در اقیانوسی
تنهاست (شعر شماره ۹ صفحه ۱۳)»
تنهایی پرتواترین کلمهای است که در این مجموعه جریان دارد و شاید آن بتوان را ایده اصلی این شعرها در نظر گرفت. روند اصلی آنها حسی است که شاعر به مخاطب منتقل مینماید او نه درگیر فرم است ونه چینش کلمات به شکلها نامتعارف وساختار شکنانه بلکه مخاطب میتواند به راحتی آن چه را در دنیای شعر او میخواند را احساس کند.
«دردی آرامم میکند
میخزم
درجراحتهایم
دستهایت را مییابم
وحفرههایی درقلبم
که صدایت
درآن پیچیده (شعر شماره ۱۸ صفحه ۲۴)»
به رغم آنکه شعرهای سحر شیرمحمدی از جریانهای دهههای اخیر و بازنمود آنها در شعر فاصله دارد اما زبان زنانه ای در شعرهای او جریان دارد تنها بیان کلمات به زبانی زنانه است و توانش عاطفی برجستگی بیشتری دارد. این توانش که سبب اثرگذاری بیشتر بر شریک گفتمانی و جذب مخاطب میشود در واقع جنسیت شاعر به متن هویتی بخشیده است و این هویت را همانطور که گفته شد بدون گریز از هنجاروتابو شکنی حفظ نموده است.
«برمیگردم
با پاهای خودم
با دستهای تو
مثل کبوتری که بالهایش را
بریدهاند
و فکر میکند
پرواز را جور دیگری
میشود آموخت (شعر شماره ۱۹ صفحه ۲۵)
یا
«دریا
مرابه دستان توپس نمیدهد
ماازخاکستر یکدیگر بلند میشویم
وقسمتی از من
روی زانوهایت جامانده است
آهسته آب میشود
دستهایم که
درگردنت آویخته است
تورا میبوسد
بلندمیشوی راه می افتی
صدایت را آب میبرد
ومن
توی رودخانههاگم میشوم (شعر شماره ۵۳ صفحه ۶۵)
برخلاف آنکه بسیاری معتقدند در شعرهای ساده استعارهها در سطر اتفاق افتاده و معمولاً که صفت یک پدیده به صفت پدیدهٔ دیگر نسبت داده میشود وبه رغم ایجاز شعرهای سحر شیرمحمدی که میتواند این ویژگی را تولید کند استعاره در شعرهای او بیشتر در ساختار وارتباط مفهومی شعر او رخ میدهد درواقع استعارههای او بیشتر رنگ وبوی انسان انگاری را دارند.
«بعضی درختها
راه می افتند توی خانه
مثل تو
که اشکهایم ازانگشتهایت میچکد
وقناریهای کوچکی
درشاخهایت
شعرمیخوانند
بعضی ازخانهها
درخت ندارند
وقناریهایشان
درقفسهای کوچکی
مجلههای زرد میخوانند (شعر شماره ۲۱ صفحه ۲۸)
یا
«همه شورها
درصدای توست
چهاردیواریامرا
چهارپاره کن!
وچهارمضراب زنگ بزن
بگو
من دشتیام!(شعر شماره ۵۷ صفحه ۶۹)
درپایان میتوان مجموعه شعر “پنجرههاییکهراه میروند” را مجموعه ای حسی وبا زبان ساده ارزیابی نمود که شاعر با بیانی ساده توانسته است اجرایی از بیان احساسات داشته باشد. ویژگی ساده گویی که در شعرسحر شیرمحمدی وجود دارد و امکان ارتباط بهتر و بیشتر وی را با مخاطب فراهم میسازد، که این ویژگی حاصل کاربرد ساختارهای دستوری و صورتهای بیانی ساده است، توصیفهای آسان و ساده که واژگانی عام را دبرگرفته است. همچنین صحنههای توصیفی وی در قالبی قابل فهم ارائه میگردد.