کارگردان نمایش هویت پروانههای مرده که از فروردین ماه به روی صحنه رفته وبا استقبال باور نکردنی رو به رو شده از روند موفقیتش میگوید: یادمان نرود روز اول برای چه آمدیم!
احمد سلگی دانشجوی رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه تهران است که به تازگی نمایشی در تالار مولوی به روی صحنه برده، وی طی گفت و گویی که با ماهنامه چوک داشته از روند و کلیت نمایش اش میگوید. /
خسروی: با سلام خدمت شما و عرض خسته نباشید، ممنونم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادهاید.
سلگی: سلام به شما و تمامی مخاطبان ماهنمامه چوک، بنده در خدمتم.
چند سال است که به فعالیت تئاتر مشغول هستید؟
بنده از ۱۴ سالگی فعالیتم را شروع کردم و مقطع دبیرستان را در هنرستان کمال الملک با مدرک دیپلم نمایش به پایان رساندم.
اولین جرقهٔ علاقه مندی شما به هنر تئاترچه بود؟
راستش دقیق نمیدانم.. اما هرچه بود از ابتدا علاقه مند بودم و شروع یا جرقهاش را به خاطر ندارم.
آیا با گروه خاصی کار میکنید؟
خیر، بنده مستقل کار میکنم گروه رسمی ندارم.
چه اتفاقی افتاد که شما را وادار به نوشتن و اجرای این نمایش کرد؟
حدوداً دو سال پیش بنده مونولوگی نوشتم در مورد روزهای بازیگری که خودش کل زندگیاش را روایت و مرور میکند. در نهایت این مونولوگ گسترش پیدا کرد و تبدیل شد به نمایشنامهٔ * هویت پروانههای مرده* و بعد از آن ورود به جشنواره تئاتر دانشجویی که در نهایت نامزد بهترین کارگردانی، بهترین متن و بهترین بازیگری زن شد.
از روند اجرایی کار بگوئید؟
پروسه کار را به تنهایی پیش بردم ولی خانم دکتر نغمه ثمینی مشاور متن بودند و کمکهای بسیار زیادی به بنده کردند.
از جشنوارهٔ تئاتر دانشجویی بگوئید، آیا سالهای قبل هم حضور داشتهاید؟
به عنوان کارگردان پارسال سال اول بنده بود ولی حدوداً چهار سال است که به عنوان بازیگر یا عوامل حضور دارم. جشنواره تئاتر دانشجویی اگر به درستی به رسالت خود عمل کند به طوریکه از تئاتر دانشگاهی نخبههایی را به تئاتر حرفه ای معرفی کند اتفاق بهتری خواهد افتاد. ولی در کل با تمامی خوبیها بدیهایش فضای بسیار دوست داشتنی است، دلتنگ اش میشوم.
به طور کلی سطح کیفی این جشنوارههای به خصوص تئاتر دانشجویی را چگونه ارزیابی میکنید؟
آیا فضا برای شخصی همانند شما فراهم شده است؟ فضای جشنواره فضای بدی نیست، اما اگر چند رسانه ای یا چند صدایی عمل کند فرصت ارائه بهتر خواهد شد. بنده شخصاً راضی هستم ولی هرکس در هر سبک که مشغول به فعالیت است بتواند در همان راستا هم کار ارائه دهد خیلی بهتر است.
هم اکنون بچهها مجبور هستند به سبک خاصی تن دهند ولی اگر میشد هرکس در فضا و مسیر خودش ادامه دهد مفید تر بود. و دلیل این قضیه این است که تعداد کمی به تئاتر حرفه ای معرفی میشوند حدوداً تا ۵ تا ۱۰ نفر و این طبیعی ست که هرکس با ترس دور افتادن از این فضا و خارج شدن از آن مسیری را طی کند که امتحان شده و مطمئن است. و این تا حدودی خوب است ولی این ترس باعث میشود تئاتر دانشگاهی تنها یک کپی درجه سه از تئاتر حرفه ای شود و در نهایت به آن هدف غایی نمیرسیم.
و سخن آخر اینکه چه نصیحت و چه صحبتی به کسانی که علاقه مند و مشغول به این هنر هستند دارید؟ من با دیالوگی از نمایشنامهام سخن را به اتمام میرسانم: تا آخرین روز که تئاتر کار میکنی نباید یادمون بره که روز اول برای چی اومدیم.