فهمیده بود که زندگیش کتاب پرماجرایی شده که برای چند ورق نخواستنى، نمى‏تواند دورش بیندازد و نابودش کند! کتابى که آدم‏هاى زیادى نداشت، اما هر کدام بخشى ازداستان او شده بودند. آدم‏هایى که بعضى‏ها داستانشان تمام شده بود وبعضى‏ها هنوز ادامه داشت.

«خاطره‌ی آرام» را در کوتاه سخن می‌توان یک «عاشقانه‌» ی آرام نام نهاد. در تک‌تک سطرها و لابه‌لای تک تک واژگانش جز عشق و سخن از معجزه‌ی عشق نمی‌توان یافت. می‌توان گفت «خاطره‌ی ‌ آرام» سرزمین خرم و آبادی است که تنها و تنها «عشق»، عشقی پاک و بی‌ریا در آن فرمان می‌راند و بس.

اعجاز عشق، این پاک‌ترین آفریده‌ی خدا و این ناب‌ترین واژه‌ی هستی بر بشری پوشیده نیست. آن زمان که تنهایی مثل غولی سیاه و بدهیبت در عمق وجودت می‌نشیند، آن زمان که آدم‌ها و هیاهوی تمام نشدنی هر روزه‌ی زندگی مثل خوره به جانت می‌افتد، آن زمان که تکرار مکررات پوچ و دم دستی تو را تا مرز جنون و نابودی می‌کشاند، آن زمان که رازهای عظیمی هست که می‌دانی هست ولی کلید گشایشش را نمی‌‌یابی و باید که بیابی ولی نمی‌دانی چطور، آن زمان که گریز تنها راه چاره است، اما پاهایت به وابستگی‌ها و دل بستگی‌ها گره خورده و حتی کورسوی امیدی هم پیدا نیست، آن زمان است که عشق، مثل راهی تازه، مثل قفلی گشاینده، مثل فانوسی روشن، مثل دستی مهربان، مثل قلبی تپنده، مثل فرشته‌ای از دل زشتی‌ها و پلشتی ‌ا خودی نشان می‌دهد و سیاهی‌ها را سپید و تلخی‌ها را شیرین و بدی‌‌ها را نیک می‌نماید و تو مثل خوابگرد‌ها به راه می‌افتی و به دیاری دوردست که نمی‌شناسی‌اش اما طالبش هستی و یادش خون را در رگهایت می‌دواند، پا می‌گذاری و همه‌ی تلخکامی‌ها و ناجوانمردی‌ها و نارسایی‌ها به یکباره مثل زلزله‌ای ناگهانی فرو می‌ریزند و شور و نور و عشق از چهارگوشه‌ی قلبت برمی‌تابد و زندگی معناهای تازه‌ای به خود می‌گیرد…

آری، راز «خاطره‌ی آرام» در همین است، تحول، دگردیسی و زایشی دوباره. گشوده شدن چشم‌ها و پرده دری از نادانسته‌ها و نادیده‌ها. آرامی که آمده است تا بیازماید و آزموده شود، تا ناآرامی‌ها را تجربه کند و ناملایمات و کژی‌های زندگی را در عنفوان جوانی و در اوج بلوغ و سرمستی به نظاره بنشیند. خاطره‌ای که آمده است تا تلخ‌ترین انتظار را در بندبند وجودش احساس کند و آن را مثل جام شوکران سر بکشد و رازهای بزرگی را در سینه دفن سازد و در نهایت از خواب غفلتی چند ساله برخیزد، سیاوشی که باید بجنگد، آمده است تا سیاوشی راستین باشد و از آتش کینه‌ها و بغض‌ها و نفرین‌های هزارساله به سلامت عبور کند، شاید هم باید فرهادی دیگر باشد و کوهی از جنس گذشته، گذشته‌ای تباه شده و نفرینی را از سر راه وصالش با آرام بردارد و راه را برای جاودانگی عشقی آتشین هموار سازد.

«خاطره‌ی آرام» که در سال ۱۳۹۴ به قلم خانم گیتا بختیاری نازنین و توسط نشر ورجاوند به چاپ رسیده و در سال جاری (۱۳۹۶) نیز به چاپ دوم نایل شده است، داستان رازهاست. رازهایی که پس از سالها انتظار و درد و خواهش گشوده می‌شوند. گشوده می‌شوند و عشق را که درونمایه‌ی اصلی کتاب است به سرمنزل حقیقی خودش می‌رسانند. از گیتا بختیاری عزیز به خاطر چاپ این اثر ارزنده نهایت سپاس و قدردانی را داریم. ■

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها