ویلاهایی بدون دریا
به مناسبت انتشار فیلم در شبکه خانگی
بی‌ترید آنچه «ویلایی‌ها» را در نظر اول فیلمی متفاوت نشان می‌دهد، انتخاب مکانی جدید برای روایت داستان فیلم است. مکانی که در فیلم‌هایی با موضوع جنگ، به نظر بکر، ناب و دست نخورده می‌آید. تاکید بر لوکیشن این فیلم از ابتدای آنقدر هست که مخاطب را متقاعد می‌کند که مکان این فیلم را به عنوان شخصیت بپذیرد. این تاکید در جایی که بازیگر خردسال در ابتدای فیلم سراغ دریا را در بیابان می‌گیرد؛ جهان شاعرانه‌ای را برای فیلم ایجاد می‌کند که در تناقض آشکار با موضوع جنگ، نوید نگاهی تازه را در ژانر فیلم‌های دفاع مقدس می‌دهد.
هرچند فیلم‌های موفقی مانند آژانس شیشه‌ای و ملکه و … فضاهایی مانند آژانس و برجک دیده بانی را به عنوان یکی از شخصیت‌های فیلم در سینمای دفاع مقدس معرفی کرده بودند و مخاطب با آمادگی ذهنی نسبت به این نوع از شخصیت‌پردازی مواجه بود؛ اما پیدا کردن این مکان برای روایت داستان فیلم به رغم اینکه کشف آن از خاطره‌ای واقعی صورت گرفته است، نشان از نگاه تیز بین و فرصت ساز کارگردان دارد.
اما سوال اصلی اینجاست که آیا کارگردان از این ظرفیت به درستی استفاده کرده است؟ برای رسیدن به پاسخ مناسب بایستی این فیلم را از زاویه عناصر روایی فیلم بیشتر مورد بررسی قرار دهیم.
با توجه به اینکه فیلم ویلایی‌ها فیلمی موقعیت محور است، می‌بایست موقعیت تاثیر بسزایی در روند تحول شخصیت‌ها داشته باشد. این موضوع مستلزم آن است که موقعیت با تاثیرگذاری بر عوامل بیرونی خود فضایی را ایجاد کند که شخصیت‌ها دچار چالش‌های رفتاری و شخصیت شناسی شوند تا فیلم از حرکت باز نه ایستد و مخاطب را با تضادها و تصمیم‌گیری‌های شخصیت‌های فیلم همراه کند. اما مهم‌ترین نکته در این مورد موقعیت منطقی بودن و به تعبیر بهتر منطقی نمایاندن آن برای مخاطب است تا بیننده بتواند آن را باور کند. مسئله‌ای که فیلم «ویلای‌ها» به درستی اجرا نمی‌شود.
به عنوان نمونه در ابتدای فیلم با تصویری زیبا و امن از ویلاها رو به رو هستیم که بیانگر زندگی آرام بین ساکنان آن است. اما در ادامه با نشان دادن محیط و همچین هجوم هواپیماهای جنگی و صدای توپ و گلوله این روند تغییر می‌کند. مکانی که قرار است محل امنی برای همسران رزمنده‌گان باشد و رزمنده‌گان را از دغدغه حفاظت و امنیت آنها فارغ کند، محلی بی‌ثبات و ناامن است که هر لحظه بیم از دست دادن جان در آن احساس می‌شود.
همچنین مکانی که میان یک بیابان که از همه امکانات اولیه زندگی دور است و حتی مایحتاج اولیه ساکنین آن هم باید از بیرون فراهم شود. چگونه می‌تواند محیطی مناسب برای کمک رسانی به جبهه باشد.
این در حالی‌ست در تصویرهایی مکرر نشان داده می‌شود که خانم‌ها مشغول بسته بندی مواد غذایی، تهیه و ترمیم پوشاک و … هستند. در حالی که برای دسترسی به هر کدام از این اقلام، حضور در این مکان توجیه منطقیی ندارد. حتی فیلم اصرار دارد به طور شفاهی حضور این همسران را در نزدیک خط مقدم توجیه کند و خانم خیری (ایزدیار) در جواب می‌گوید: «ما اینجا نیستیم که‌ترشی و مربا درست کنیم این کارها را در شهر هم می‌شد انجام داد ما اینجاییم تا هر کمکی از دستمان بر می‌آید انجام دهیم.» در حالی که در طول فیلم شاهد این هستیم که خانم‌های تنها مشغول همین کارها هستند. که با منطق مکانی هم که در آن قرار دارند در تضاد است. جالب اینجاست که کسی نمی‌پرسد چرا این خانم‌ها از شهر به این منطقه کوچ کرده‌اند که به انجام همین کارها که در شهر به شکل بهتری امکانش بود، بپردازند.
توجیه برای ادامه زندگی در این مکان غیر منطقی دوباره فیلم را وادار می‌کند تا به طور گل درشت به پاسخی تربیتی در مورد کودکان متوسل شود که رو باز خانم خیری (ایزدیار) می‌گوید: «بچه‌های ما باید این سختی‌ها را ببینند تا بتوانند در زندگی افراد مقاومی تربیت بشوند.» و بسیاری از این شکل گفتگوها که توجیه منطقی و کاربردی برای حضور آنها در این ویلاها را ثابت نمی‌کند.
در ادامه فیلم این مکان بکر که ظرفیت بسیاری برای ایجاد موقعیت و تاثیرگذاری در طول فیلم داشت، به محلی مناسب برای قاب‌های هلی‌شاتی، میزانس‌های گلوله بارن هوایی، خردشدن شیشه‌های قدی و آب‌تنی‌های کودکانی که صبح بیدار
می‌شوند و شاعرانه فریاد می‌زنند: «دریا! دریا! …» تبدیل می‌شود.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که ضعف اساسی فیلم «ویلایی‌ها» در تعریف غلط آن از نشان‌دادن واقعیت در سینما است.
ممکن است این محیط در زمان جنگ به دلایلی برای زندگی عده‌ای از همسران رزمنده‌گان توجیه پذیر باشد. دلایلی که فیلمساز باید در روند پیش تولید و تحقیق به آنها می‌رسید و فیلم‌نامه خود را بر اساس آن می‌نوشت. چرا که برداشت صرفاً بخشی از واقعیت نمی‌تواند باور پذیری لازم را در مخاطب ایجاد کند.دقیقاً مشکل فیلم از همین جا شروع می‌شود؛ دو یا چند داستان کاملاً منفک از محیط و زمان‌هایی منفک در مکانی غیر منظقی روایت می‌شوند و اثر را به فیلمی غیر قابل باور تبدیل می‌کند. روند باورناپذیری در نماهای دیگر مانند بمبارن هوایی؛

که بعد از آن هیچ کس حتی زخمی بر نمی‌دارد؛ و هر چه
قاب‌بندی‌های مناسب، برخی نماهای استعاری (مانند پا کردن
در کفش مادر بزرگ، دیدن سریال اوشین؛ که نقدی هوشمندانه به جریان قهرمان پروری خارجی است در حالی که قهرمانان واقعی خود را نمی‌بینیم.) و تعلیق‌های گاه و بی‌گاه تلاش می‌کنند فیلم را نجات دهند، اما موفق نمی‌شوند. در نهایت می‌توان گفت «ویلایی‌ها» یک فرصت سوزی در سینمای جنگ است.
اما با توجه به اینکه کارگردان این فیلم به عنوان اولین کار سینمایی خود جرئت نزدیک شدن به سوژه جنگ آن هم با نگاه واقع‌گرایانه داشته است و همچنین ظرفیتی که در برخی از قاب بندی‌ها و میزانس‌های فیلم دیده می‌شود، باید گفت سینمای ایران شاهد ظهور نسلی جوان از زنان سینماگر است که قرار است فیلم‌های مهمی را در آینده بسازند.■

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها