بن لادن را من کشتم

چه کسی انسانیت را کشت؟

«هنر، دروغی است که چشممان را به‌روی حقیقت باز می‌کند.» مهدی رضایی با این نقل‌قول از پیکاسو کتاب خود را به پایان برده است. در اصل می‌توان گفت او به این نکته اشاره دارد که گرچه نوشته‌اش بر اساس تخیلات است، اما تلاش کرده تا در خلال داستان، خواننده‌اش را کنار پنجره‌ای رو به حقیقت بنشاند.

در بررسی آغازین اثر، باید به نکته‌ای توجه کنیم که پرسش‌های گوناگونی به‌دنبال دارد و این نکته همان نام کتاب و عنوان اصلیِ آن است. رضایی در مصاحبه‌ای گفته بود: «من، عنوان آثارم را با دقت انتخاب می‌کنم. همیشه می‌گویم که عنوان اثر باید بخشی از مفهوم اثر را به دوش بکشد…»

چنان‌چه قرار بود روایت نویسنده از مرگ بن‌لادن، داستانی پلیسی باشد، باید عنوان کتاب به این شکل تغییر می‌یافت: «چه کسی بن‌لادن را کشت؟» در حالی که وی با انتخاب «من»، قاتل را به خواننده‌اش معرفی کرده (هرچند در برخورد اولیه ناشناس است) اما گرۀ اصلی داستان با دستان خود نویسنده باز شده است.

اگر قرار بود روایتی تحلیلی از مرگ بن‌لادن به خواننده ارائه شود، عنوان کتاب به این صورت نوشته می‌شد: «چرا (یا چگونه) بن‌لادن کشته شد». در این صورت داستان شیرینی و جذابیت خود را بین کلمات تحلیلی و تفسیرهای سیاسی از دست می‌داد و به بیانیه‌ای سیاسی تبدیل می‌شد.

عنوان حاضر یعنی «من بن‌لادن را کشتم» به‌خوبی خواننده را با نویسنده بی‌حساب می‌کند. خواننده درمی‌یابد با داستانی پلیسی و معمایی روبه‌رو نیست که قاتل در پس پرده پنهان شده و او باید دنبال گشایشِ گره‌افکنی‌های نویسنده باشد. همچنین،‌ خواننده فهمیده است که قرار نیست کتابی در تحلیل چرایی و چگونگی قتل بن‌لادن بخواند. پس، مهدی رضایی دنبال چه بوده است؟

همین پرسشِ تفکربرانگیز خوانندۀ حرفه‌ای را به خواندن اثر ترغیب می‌کند. منِ خواننده تلاش می‌کنم ببینم در پسِ  کلمات این کتاب چیست که نویسنده برای آن وقت گذاشته و

در این زمانۀ هرج و مرجِ دلار و طلا و نفت، باز هم دغدغۀ نوشتن دارد. به‌راستی، انتخاب چنین سوژه‌ای در میان این همه

بحران و تنش‌هایِ سیاسی و اقتصادیِ داخلی و خارجی برای چه بوده است؟

رضایی در جایی از مصاحبه‌اش دربارۀ رمان‌هایش گفته است: «این رمان (روزگار فراموش‌شده) هم مثل دو اثر دیگرم انتقادی‌اجتماعی است. انتقاد به انسان‌هایی که در جایی از زندگی هدف اصلی خود را گم می‌کنند و به تسویه‌حساب‌های شخصی می‌پردازند. و نقدی به ضعف‌هایی که در تشکیل گروه‌های مردمی آن زمان شکل گرفت، از نکاتی بود که دوست داشتم درباره‌اش بنویسم.»

گرچه سخنان فوق دربارۀ یکی دیگر از آثار اوست، اما می‌توان آن را به آخرین رمانش نیز تعمیم داد. در این اثر رضایی تلاش کرده است پرده از اسراری بردارد که به‌زعم وی «وحشی‌ترین رقص تاریخ» بوده است: «…آمریکایی‌ها که دیدند بدون حضور خودشان نمی‌توانند کاری از پیش ببرند، بازیِ وحشی‌ترین رقص تاریخ را راه انداختند… بن‌لادنِ ضدآمریکایی باید علیه آمریکا اقدام کند تا با دیپلماسی، ‌آمریکا دوباره به خاورمیانه برگردد… پس بن‌لادن، برج‌های دوقلو و مظلومیت آمریکایی شروع خیلی خوبی بود…» ص۱۵۷. «قرار است بعد از گرفتن بن‌لادن، با او مصاحبه شود،‌ حرف‌ها بزند، حرف‌هایی که چهرۀ اسلام را متلاشی کند، طوری که جنگ جهانی راه بیفتد و هرکس، هرجا، مسلمانی را دید، بکشد…» ص‌۱۶۱.

وی در مصاحبه با اسکای‌نیوز گفته بود: «…رمان (من بن‌لادن را کشتم) در ژانر حادثه‌ای به ماجرای  یازده سپتامبر، قتل بن‌لادن و حواشی پس از آن می‌پردازد… پیرنگ این داستان را در مدت دو سال نوشتم. درونمایۀ این کتاب به نقد سیاست‌های آمریکا و فساد در سازمان ملل می‌پردازد…»

ماجرای بن‌لادن دستاویزی است که رضایی با استفاده از آن، پرده از راز مهم‌تری بردارد، راز جنایات سازمان ملل! وی در گوشه‌گوشۀ کتاب خویش، با استناد به حضور دیرهنگام نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل، بر این نکته پافشاری می‌کند که این سازمان خود به‌عنوان ابزاری در دست قدرت‌های جهانی است: «…کوتاهی سازمان ملل در سال ۱۹۹۱ منجر به مرگ حدود دو میلیون نفر در رواندا شد. ممانعت از اجرای قطعنامه در کنگو، باعث مرگ پنج میلیون انسان شد…». ص۱۵۹

«…این سازمان مثلاً برای حمایت از انسان‌های همۀ کشورها ساخته شده اما از وقتی سازمان ملل شروع به‌ کار کرد، جنگ و خونریزی هم بیش‌تر شد. بعد، هر سال می‌آیند و هر کسی سخنرانی می‌کند. هر کسی از دردهای حکومت خودش می‌گوید و از دخالت کشورهای دیگر در امور کشور خودشان،‌اما کسی از انسان‌ها و انسانیت،‌ حرف نمی‌زند…». ص۹۹

«…سازمان ملل واقعی، سازمانی که مدافع خون انسان‌ها باشد،‌ نه مدافع منافع حکومت‌ها.» ص ۱۶۴

مهدی رضایی در خلالِ روایت خود، به قدرت رسانه‌ها و خبرسازی آنها نیز اشاره می‌کند. رسانه‌ای که می‌تواند افکار عمومی را از حقیقت منحرف سازد و به‌سمت‌وسویِ هدایت‌شده ببرد: «…لحظه‌ای بیایید شک کنیم. واقعاً ما هر چیزی که دیده‌ایم از خبرها بوده. ما چه می‌دانیم؟ صدام همیشه چند بدل داشت. واقعاً از کجا می‌دانیم کسی که به ما نشان دادند، صدام واقعی بود؟ چون رسانه‌ها می‌گفتند صدام است؟ همین؟… تا وقتی ذهنمان دست رسانه‌هاست و هر چیزی را که منتشر می‌کنند، به‌راحتی باور می‌کنیم…» ص ۹۵

اتفاقات و اسناد ارائه‌شده در این رمان چنان واقعی و باورپذیر است که خواننده یک‌باره به همۀ چیزهایی که دربارۀ اتفاقات مهم تاریخی از یازده سپتامبر گرفته تا کشته‌شدن صدام و قذافی و بن‌لادن دیده و یا شنیده‌ است، شک می‌کند؛ و این درست همان هدفی است که نویسنده دنبال می‌کرد.

رضایی از سوی دیگر به مسئولیت روشنفکران، در قبال دروغ‌پردازی و قدرت‌نمایی زورمندان و له‌کنندگانِ ارزش‌های انسانی اشاره دارد و می‌گوید: «…ما همیشه مسئول کارهایی که می‌کنیم نیستیم. گاهی مسئول کارهایی هستیم که نمی‌کنیم. گاهی سکوت و بی‌توجهی ما از اصل فاجعه وقیحانه‌تر است. چرا که اگر ساکت و بی‌توجه نباشیم، آن فاجعه یا اتفاق نمی‌افتد یا حداقل تکرار نمی‌شود…». ص ۱۶۵

راوی و شخص اول این رمان یکی از کماندوهای پاسدار صلح سازمان ملل است که با درک فسادهای موجود در این سازمان فراری می‌شود و از گروهِ نظامیِ خصوصی سر در می‌آورد. در ادامۀ داستان، وی به جریان‌هایی وارد می‌شود که مجبور است به ایران،‌ عربستان و افغانستان بیاید و سپس به آمریکا بازگردد و سرانجام برای کشتن بن‌لادن راهی شود. فصل اول داستان به‌گونه‌ای آغاز می‌شود که نفرت و خشم و انتقام در آن موج می‌زند. راوی داستان برای گرفتنِ اطلاعات از فردی که اسیر اوست، به شکنجۀ وی می‌پردازد. او پس از هرگونه برخورد خشن با اسیر خود، با خطاب قراردادن خوانندگان،گویی می‌خواهد آستانۀ تحمل مخاطب را بسنجد. اما آنچه پشت این تصاویر نهفته، چیز دیگری است. راوی (نویسنده) کوشش کرده است میزان و حد انسان‌دوستی و رقت‌قلب مخاطب را اندازه‌گیری کند. خواننده باید درگیر صحنه‌های فجیع شود تا بداند در ادامه نیز چنین صحنه‌هایی وجود دارد و شاید بتواند آن جانیِ پنهان‌شده در پشتِ نقاب هر شخص یا سازمان را شناخت. برای چنین کاری، رمان باید در بستری حادثه‌ای و اکشن روایت می‌شد.

رضایی، پیش از این گفته بود: «شاید نوشتن در ژانر (گونه) حادثه‌ای دشوار است و کمتر نویسنده‌ای به نوشتن در چنین فضایی فکر می‌کند. ادبیات ما، در طول تاریخ، جز شاهنامۀ فردوسی که فضایی پر از مبارزه و پیکار دارد، کمتر آثاری از این دست دارد، اما من سعی کردم در فضای آزمون و خطا، نوشتن رمان حادثه‌ای را تجربه کنم.»

در ادامۀ داستان، رمز‌گشایی از مأموریتی که نیمه‌تمام مانده است، خواننده را با راوی همراه می‌سازد. حالا هر دو تلاش می‌کنند از غبار رد شوند و به اطلاعات صحیح دست پیدا کنند. هر رمز‌گشایی به نقطۀ کور دیگری می‌رسد و راوی چاره‌ای ندارد که بازی را تا آخر ادامه دهد. همین جاست که داستان به گونۀ نوشتاری ماجراجویی و جاسوسی وارد می‌شود.

قوت اثر

موفقیتِ نویسنده در این داستان، در ابتدا برمی‌گردد به فهم درست وی از آنچه که باید بگوید. سپس از ابزار لازم به‌درستی استفاده کرده است، یعنی اصرار بر صحنه‌های خشونت بار و به تصویرکشیدن آنها بر این مسأله تأکید دارد که زندگی کنونیِ جهان ما جز خشونت و پنهان‌کاری و سیاست‌زدگی چیز دیگری نیست. خواننده با دیدن تصاویر واقعی، خود را در برابر آینه می‌بیند یعنی همان تصویری که هر روز با آن روبه‌روست اما رسانه‌ها با بزک و دوزک‌کردن اخبار، سعی در پنهان‌کردن آن دارند.

جهان کنونی پر است از ژست‌های عوام‌فریبانۀ بشردوستی از سوی دولت‌مردانی که خود آغازگر فتنه و جنگ هستند. پر است از مردان سیاست‌پیشه‌ای که برای توجیهِ میزان

بی‌عرضگیِ خود در برخورد با مسائل، به تئوری توهم توطئه دچار هستند.

این جهان پر است از سیاست‌پیشگانی که با دروغ و رشوه و ارعاب، تلاش می‌کنند پایه‌های حکومت حامی خود را همچنان مستحکم نگاه دارند. رضایی در خلال داستان خود از این مرحله نیز گذر می‌کند و با استفاده از دیالوگ‌های رد و بدل شده، دست به تحلیل ماجراها می‌زند. نکتۀ مهم اینجاست که این آنالیز وقایع، در لابه‌لای ماجراهای رخ داده پنهان می‌شود و نه تنها آزاردهنده نیست بلکه به گره‌گشایی، کمک می‌کند.

این رمان، اتفاق است، اتفاقی که پر است از خلاقیت و جسارت در ادبیات پارسی. «من بن‌لادن را کشتم» علاوه بر تفاوت در بیان، از نگاهی متفاوت و دیگرگونه برخوردار است. گرچه از آغاز کتاب چندان راضی نیستم (خودم نیز هنوز دلیل آن را نمی‌دانم) ولی بی‌اغراق باید بگویم، پس از مدت‌ها از خواندن رمانی ایرانی لذت بردم و آن را با اشتیاق به پایان رساندم.

ضعف اثر

ویرایش و غلط‌گیری: این کتاب نیز، مانند دیگر تازه‌های نشر، بی‌بهره از ویرایش و غلط‌گیری است. نبود ویراستار یا نمونه‌خوان مشهود است و به‌سبب زیادبودن اشتباهات تایپی، نمی‌توان به یکایک نمونه‌ها مراجعه نمود. جذابیت اثر و کشش داستانی اکثر وقت‌ها باعث شده است تا منِ خواننده بعضی وقت‌ها از کنار غلط‌های چاپی به‌سرعت عبور کنم. لازم است برای چاپ دوم اثر، حتماً در کتاب حاضر تجدیدنظر شود.

 طرح روی جلد: طرح روی جلد در عین سادگی،‌ خوب است اما دو نکتۀ آزاردهنده دارد. روی جلد کتاب، نماد انتشاراتی در بدترین جای ممکن قرار دارد و خود را مثل مُهری در پای اثر نشان می‌دهد که مصنوعی و هضم‌نشدنی است. در پشت جلد کتاب نیز، گرچه انتخاب متن به‌درستی انجام شده ولی، فونتش کوچک و رنگش نامناسب است.

شخصیت­پردازی زن: به‌نظرم یکی از شخصیت‌های داستان، سارا، چنان که باید و شاید پرداخت نشده است. سارا، همسر راوی، که مرگ وی انگیزۀ مهمی برای ادامۀ ماجرا توسط اوست، تصویری بسیار کمرنگ دارد. با اینکه نویسنده تلاش کرده با فلاش‌بک و ورود به تخیلات راوی، تصویری کامل از این زن را نشان دهد، اما این کوشش‌ها چنان که باید و شاید، به ثمر ننشسته و حق مطلب ادا نشده است.

نکتۀ پایانی

باید متذکر شوم دوستیِ ما اهالی کوچه‌باغِ ادب، از نوع بده‌بستان تجاری نیست و چنان‌چه کاستی یا نقطه‌قوتی در آثار هرکس وجود دارد باید به جهت روشنگری عمومی گفته شود. با اینکه افتخارِ دوستی نگارندۀ این سطور با مهدی رضایی چندساله است، اما تلاش کرده‌ام در برخورد با نوشته‌های ایشان نیز، چون سایر دوستان، فقط خواننده‌ای بی‌طرف باشم. خواننده‌ای که تاکنون برای خوانش آثار دیگران، بی‌مزد و منت وقت گذاشته‌ام، تا جریانِ ادبیِ امروز ما، خالی از نگاه نقادانه نباشد.

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
telegram.me/chookasosiation
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html 
دانلود ماهنامه‌های ادبیات داستانی چوک و فصلنامه شعر چوک
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
www.chouk.ir/ava-va-nama.html 
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir 
فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه کانون فرهنگی چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
www.chouk.ir/honarmandan.html 
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها