مشخصات کتاب: نـُه هزارمین نفر (رمان)/ نویسنده: آرمین عالمی / انتشارات: نصیرا/ ۲۹۳ صفحه / قیمت: ۱۴۰۰۰ تومان / چاپ اول ۱۳۹۴

این کتاب ۲۹۳ صفحه‌ای شامل ده فصل اصلی است، اما هر فصل نیز دارای عناوین فرعی دیگری می‌باشد. حوادث و ماجراهای داستان از سومین روز تابستان آغاز شده و در فصل آخر، با بیستمین روز از پاییز سال بعد به اتمام می‌رسد.


نویسنده تلاش دارد با ساختن فضایی تخیلی، تصویری از آینده‌ی بشریت در سایه‌ی قدرت فردی و اتکای انسان به نیروی درونی خود به تصویر بکشد. مانند آثار نویسندگان غربی، در این مکان و زمان نامعلوم، خدا وجود ندارد و از آن، نامی در سراسر کتاب برده نمی‌شود. چیزی به نام معجزه وجود ندارد و یک انسان عادی، توانایی بهبود دردهای لاعلاج انسان‌های دیگر را دارد. در این دنیای فراواقعی می‌توان روند پیری را کند کرد و انسان است که قدرت مطلق و برتر می‌باشد.

آرمین عالمی در برخی موارد پیش‌تر از زمان کنونی را در نظر دارد اما، بخش قابل توجهی از دست آوردهای فن آوری که وی به تصویر کشیده است، در دنیای کنونی دیگر یک رؤیا نیست.

با تمامی فراز و فرودهای موجود در ” نه هزارمین نفر” این رمان، در ژانر رمان‌های علمی – تخیلی قرار می‌گیرد و با تمامی ضعف‌های نوشتاری خود، نشانگر تلاش نویسنده‌ای است که می‌کوشد الگویی تازه در اختیار نویسندگان جوان قرار دهد. به جرات می‌توان گفت که جسارت این نویسنده بیش از دانش علمی و توانایی ادبی اوست. او با انتشار چنین کتابی، گامی برداشته است که اگر با آگاهی بر اصول داستان نویسی و تکیه بر تخیل (صد البته چیزی فراتر از این نوشته)، می‌تواند حرفی برای گفتن و جایی برای ماندن در ادبیات ماندگار پارسی برای خویش بسازد.

قصه‌ی رمان چه می‌گوید

راوی فردی تنهاست، در دنیایی که در تسخیر ربات‌ها و ماشین‌های هوشمند می‌باشد. او در روز تولدش، دفترچه‌ای جلد سفید هدیه می‌گیرد و با خود قرار می‌گذارد از آن پس

خاطرات روزانه‌اش را در آن بنویسد. در حقیقت دریافت دفترچه دلیلی است برای آن که من و شما در خاطرات روزانه‌ی راوی وارد شویم. وی پس از آن با معرفی محل سکونت خود می‌کوشد خواننده را در متن داستان با خود همراه سازد چرا که یکی از موارد لازم برای کسب آگاهی بیشتر، همین معرفی جغرافیا و محل و نوع زندگی شخصیت اصلی داستان است.

زنجیره‌ی حوادث غیرمعمول و ارتباط‌های مشکوک از زمانی آغاز می‌شود که یک جفت قناری به عنوان هدیه از طرف یک ناشناس برای قهرمان داستان ارسال می‌شود. پس از آن است که وی در ملاقاتی پنهانی می‌تواند با پدر بزرگ خود ارتباط برقرار کند. حوادث پس از آن به صورت حلقه‌های دیگر زنجیر ادامه می‌یابد. راوی در می‌یابد که آدم‌هایی با توانایی‌های خاص و بالا، می‌توانند در جایی پنهان از دید ربات‌ها و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی زندگی کنند، مکانی که به آن “شهر” می‌گویند.

در شهر، هیچ کس نیازی به چیزی ندارد، همه تولید کننده هستند و چنان چه کسی بیش از نیاز تولید کند آن را در میدان شهر به مردم هدیه می‌کند و در ازای آن چیزی را که نیاز دارد برمی‌دارد. طلا، همان فلزی که می‌تواند وسوسه کننده و اغواگر باشد، در این شهر به وفور یافت می‌شود، چرا که بیشتر مردم با دانش کیمیاگری خود می‌توانند طلا بسازند. در شهر، طلا فلزی است که تنها برای زینت به کار گرفته می‌شود و دیگر برق فریبنده‌ی آن انسان را به طمع نمی‌اندازد.

راوی در شهر به آموختن علوم مختلف و بالا بردن توانایی‌های خود می‌پردازد. او می‌تواند هر زمان که اراده کند در جمعی غایب شود و یا سفرهایی در مکان و زمان نماید. راوی داستان حتا می‌تواند در ذهن دیگران وارد شود و افکار ایشان را بخواند. اما از او عجیب‌تر، دایی راوی است که به علت سوء استفاده از توانایی‌های بالای خود از شهر طرد شده است.

در ادامه‌ی داستان، دایی خود را به دادگاه عالی شهر می‌سپارد تا به علت نافرمانی از خرد جمعی و اعمال خلاف قانونِ شهر مجازات شود ولی به شرط آن که توانایی‌های خود را به خواهر زاده‌اش (راوی) انتقال دهد. راوی که یک شکست

عشقی را در این رفت و آمدها تجربه می‌کند، سرانجام دل به دختری می‌بندد که مثل ما (خوانندگان رمان) اسرار راوی را از روی دفترچه‌ی خاطراتش می‌داند. در پایان رمان، دخترک مختار است که پس از آگاهی از ماجراهای رخ داده به راوی پاسخ آری یا نه بدهد.

مهم‌ترین پرسش‌ها

در همان ابتدای داستان، آرمین عالمی همه چیز را خوب می‌چیند. او با معرفی شخصیت (البته بدون ذکر نام و جزئیات چهره و اندام)، مکان زندگی او، نحوه‌ی زندگی و سرگرمی قهرمانش، بخش مهمی از داستان را راه می‌اندازد. تا اینجای کار مشخص می‌شود که نویسنده برخی عناصر و لوازم ایجاد یک داستان را می‌شناسد. اما گرهی که می‌تواند رمز ناگشوده‌ای باشد و خواننده را تا پایان داستان با خود همراه کند، سست و فاقد جذابیت کافی است. ابتدا ارتباط با یک ناشناس که معلوم می‌شود پدربزرگ راوی است به عنوان گره ماجراجویانه مطرح می‌شود. ساختن چهره‌ای رمزآلود و ایجاد فضایی پلیسی خواننده را همراه می‌سازد اما کمی بعد، رفت و آمدهای بی دردسر پدربزرگ دیگر آن چالشی نیست که بتواند داستان را پرکشش سازد. دوم ارتباط با ناشناسی دیگر است که مشخص می‌گردد دایی راوی و فردی به انزوا کشیده شده است. دایی با این که علوم خفیه و اسرار مگوی بسیاری دارد ولی متاسفانه نویسنده نتوانسته است از این قابلیت ویژه به طور کامل بهره‌برداری نماید. سوم پیدا شدن مادری است که حافظه‌ی خود را از دست داده و تلاش راوی برای بازیابی خاطرات او می‌تواند لحظاتی پر کشش ایجاد نماید، ولی حضور دایی و معالجات ماورالطبیعی او همه چیز را لوث می‌کند. چهارم رمز گشایی از راز سر به مهر مرگ پدر راوی است که حتا پس از پایان داستان نیز مجهول می‌ماند و مساله اصلی داستان نیست.

با آن که رمان ” نه هزارمین نفر” در برخی فصول به درازگویی‌های خسته کننده و کسالت آور پرداخته، اما همچنان ناگفته‌های بسیاری دارد که برای خواننده محل پرسش است. این تراکم مجهولات و ابهامات مطرح شده توسط نویسنده جز کم شدن جذابیت و افزودن کسالت بر روح خواننده هیچ تاثیر مثبتی ندارد. شدت دراز گویی تا حدی است که برخی موارد در داستان به دست فراموشی سپرده می‌شوند:قناری‌هایی که در فصل اول به عنوان هدیه‌ی تولد

برای راوی فرستاده شده‌اند، کمی بعد و پس از ماجراهای مسافرت‌های راوی و مهاجرت او به شهر، در لابه لای وقایع گم می‌شوند.

راز قتل یا شاید مرگ مشکوک پدر راوی، از یک طرف و راز بیهوشی و تخلیه‌ی حافظه‌ی مادر، تا پایان رمان ناگفته می‌ماند.

در اواسط رمان، دیگر خبری از رمزگشایی و کنش و واکنش‌های تاثیرگذار نیست، در حالی که در فصول اولیه تلاش بسیاری شده است تا جو پلیسی بر داستان حکم‌فرمایی کند اما ناگهان این روند قطع می‌شود و داستان خالی از آن چالشی است که می‌تواند در جهت جذابیت بخشیدن به آن حرکت کند.

هیچ چیز به سرانجام نمی‌رسد و در ظاهر داستان با پایانی باز به اتمام می‌رسد، آن هم با سوالی خنک از سرانجام عشقی که ناگهانی و غیرمنطقی آغاز می‌شود و بدون جذابیت ادامه می‌یابد.

بی توجهی به رعایت الگوی نوشتار پارسی

نبود علامت گذاری مناسب، مانند نقطه، ویرگول و یا نقطه ویرگول سبب شده است که خواندن اثر کمی مشکل شود. یکی از دلایل بی توجهی به رعایت الگوی نوشتار پارسی، شاید نبود ویراستار باشد که اگر این مهم به درستی رعایت می‌شد، کتاب از شکل به هم ریخته و نابسامان کنونی نجات می‌یافت. (تنها در مواردی می‌توان از نقطه گذاری و مکث صرف نظر نمود که معرف شخصیت گوینده یا راوی‌ای باشد که در نابسامانی و اغتشاش فکر بوده و به طبع آن، دچار گسیختگی زبان، عدم رعایت فاصله و مکث و تندخویی باشد. گرچه اساتید محترم زبان پارسی و داستان نویسی در این مورد متفق القول نیستند).

خطر آنجاست که وقتی نوشتاری از این دست، با این شکل موجود، به خواننده عرضه می‌شود، برای نوقلم‌ها و خوانندگان نوجوان و جوان به عنوان الگویی نامناسب در می‌آید و پاک کردن آن از ذهن مخاطب، بیش‌تر از یاد دادن شیوه‌ی درستِ نوشتاری، زمان و انرژی می‌خواهد. تا زمانی که اندیشه‌های یک نویسنده به رشته‌ی تحریر در نیامده و یا اندیشه‌های مکتوب او به صورت کتاب در اختیار و دسترس عموم نباشد، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد، اما پس از انتشار اثر است که بازتاب منفی آن در وهله‌ی نخست به خود نویسنده باز می‌گردد و سپس به خوانندگان.

یادمان باشد که، هر اثر مکتوب، در کارنامه‌ی نویسنده ثبت و ضبط می‌شود، پس بهتر آن است که، این اثر با شیوه‌ای درست و نوشتاری قابل دفاع به جامعه ادبی عرضه گردد.

اغلاط چاپی و تایپی

وجود اغلاط چاپی و تایپی بر این نکته تاکید دارد که علاوه بر نویسنده، باید یک نمونه‌خوان و یا ویراستار در کنار هر اثر باشد تا نواقص کار را به خوبی رفع نماید. متاسفانه در این کتاب بی‌دقتی و بی‌توجهی به درست‌نویسی لطمه‌ی جبران ناپذیری به کل اثر زده و کتاب پر است از غلط‌های آزاردهنده. نگاه کنید به موارد ذیل:

ص ۸۳: حول دادم (هل دادم). ص ۱۰۸: موزیانه (موذیانه). طبغ غریزه (طبق غریزه). ص ۲۰۲: توجیحی (توجیهی) و ….

ص ۱۴۸: متغییر (متغیر). ص ۱۷۴: دسته خالی! (دست خالی). ص ۱۳۹: مرکز امدا (مرکز امداد). ص ۱۲۹: تفگ (تفنگ).

ص ۲۲۴: همراهنم (همراهانم). ص ۲۲۰: باستان شاسی (باستان شناسی) و … و …

رمز گشایی در پشت جلد

یکی از مواردی که می‌تواند یک کتاب را خواندنی و ماندنی کند، انتخاب نام برای آن است. عنوان اثر حاضر “نه هزارمین نفر” است و این برای خواننده‌ی حرفه‌ای می‌تواند تحریک کننده و اشتهاآور باشد (البته اشتهای خواندن). با این وجود چیزی که می‌تواند محرک ذهن و شعور خواننده باشد خیلی زود نابود می‌شود و این حربه‌ی کارآمد همچون تیغی فرسوده و زنگار بسته از دست می‌رود. وقتی در پشت جلد کتاب به وضوح توضیح داده می‌شود که منظور نویسنده از نه هزارمین نفر کیست و چیست، انگیزه‌ی تحریک کننده با دست توانای انتشارات! نابود می‌شود.

گاف بزرگ

گاف بزرگ نویسنده، در فصل آخر کتاب خودنمایی می‌کند. عالمی آن چنان خود را درگیر نامگذاری فرعی برای فصول ساخته است که پس و پیش آنها را فراموش می‌کند و در آخرین بخش، زمان روایت به کمی عقب‌تر بازگشته است! در صورتی که روایت به توالی زمانی آمده است. عناوین فرعی در فصل دهم که بدون جا به جایی در زمان است، به ترتیب زیر آمده‌اند:

آخرین هفته اولین ماه پاییز (ص ۲۷۸)/ دومین ماه پاییز (ص ۲۸۲)/ هفته دوم دومین ماه پاییز (ص ۲۸۵)/ بیستمین روز پاییز (ص ۲۹۲)!!

نکته‌ی پایانی

آثار فاخر و ماندنی بسیاری در ژانر یا گونه‌ی علمی تخیلی وجود دارد که می‌تواند الگویی مناسب برای علاقه‌مندان به این ژانر باشد. به جرأت می‌توان گفت که آثار و نوشته‌های ارزشمند و قابل تامل بزرگانی چون آرتور سی کلارک، ژول ورن، ایزاک آسیموف و …، ذهن و روح دانشمندان را نیز به تحرک وادار نموده و بخش عمده‌ای از رشد فن آوری در جهان، مدیون و مرهون تلنگرهایی از این دست بوده است.

با چنان پیشینه‌ای، اگر آرمین عالمی تلاش دارد همچنان در این گونه‌ی ادبی دست به قلم شود، باید و ناچار است آثار ماندنی ادبیات جهان در زمینه‌ی رمان‌های علمی تخیلی را بازخوانی کند. رعایت درست نویسی و رعایت قواعد صحیح نوشتاری نیز از دیگر ضروریات است که عالمی باید به آن دقت نماید. گرچه نگارنده نیز از تکرار این نکته به شدت متنفر است، اما ناچار باید نوشت که هر اثری نیاز به یک نمونه خوان دلسوز و یا ویراستار دارد تا قبل از چاپ دست به اصلاح و رفع نواقص اثر بزند. عاقلان را اشاره‌ای و مرتاضان را دانه‌ای خرما بسنده باشد.


خانه داستان چوک، با دورهای داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی و کارگاه ترجمه داستان

www.khanehdastan.ir

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌های ادبیات داستانی چوک

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام خانه داستان چوک

https://telegram.me/chookasosiation

شبکه تلگرام خانه ویراستاران چوک

https://t.me/virastaranchook

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها