کلود سیمون (زاده ۱۰ اکتبر ۱۹۱۳-درگذشته ۶ ژوئیه ۲۰۰۵) رمان‌نویس فرانسوی و برنده جایزه ادبی نوبل بود. او یکی از نویسندگان “رمان نو” بود و اثر برجسته او “جاده فلاندر” با ترجمه منوچهر بدیعی توسط انتشارات نیلوفر درایران به چاپ رسیده است. «کلود سیمون» روز ۱۰ اکتبر ۱۹۱۳ در «تاناناریف» ماداگاسکار متولد شد؛ این یعنی «سیمون» بنا‌بر محل تولدش یک مستعمره‌نشین بوده است. پدرش که افسر سواره نظام بود، در جنگ جهانی اول کشته شد. /

کلود پس ازکودکی در پرپینیان در جنوب فرانسه، دوران کالج را در پاریس سپری کرد و هم آنجاست که با فیلم‌های لوئیز بونوئل چهره بلامنازع سینمای سورئال فرانسه آشنا شد. با فرا رسیدن خدمت سربازی در ارتش نیاز به نوشتن نیز در کلود جوان جوانه زد و گرایش به نقاشی و عکاسی موجب شد تاتعدادی عکس در مجله ورو به سال ۱۹۳۸ منتشر کند.

او در دوره‌ای خود را شیفته آثار نویسندگانی چون فاکنر، داستایفسکی، جیمز جویس و کالدول می‌یابد و به دنبال آن نخستین رمانش را به اتمام می‌برد اما نشر دنوئل از انتشار آن سر باز می‌زند که بعدها از نظر کلود سیمون نیز آن رمان سزاوار پاسخ دیگری جز رد از سوی دنوئل بود.
سرانجام جنگ جهانی دوم از راه می‌رسد و در هنگ ۳۱ سواره نظام ارتش فرانسه به نبرد فلاندر اعزام می‌شود، به دست آلمان‌ها می‌افتد از مرگ می‌رهد اما عذاب مرگ‌آور گرسنگی در اردوگاه‌های افسران و سربازان فرانسوی اسیر را جلوی چشم می‌بیند. بعدها نیز رمان «جاده فلاندر» از آثار مشهور او می‌شود که ترجمهٔ فارسی آن نیز سال ۱۳۶۹ با ترجمهٔ منوچهر بدیعی از سوی انتشارات نیلوفر در ایران به چاپ رسیده است.

وی تحصیلات متوسطه خود را در پاریس به پایان رساند و برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه‌های آکسفورد و کمبریج شد. سیمون سپس به کشورهای اسپانیا، آلمان، شوروی سابق، ایتالیا و یونان سفر کرد. این سفرها در کنار تجربه جنگ جهانی دوم، بر محتوای آثارش تأثیر چشمگیری گذاشت.

او در مراحل ابتدایی جنگ جهانی دوم شرکت داشت و در سال ۱۹۴۰ به اسارت گرفته شد. اما این نویسنده موفق به فرار شد و به جنبش مقاومت پیوست. در همین زمان بود که سیمون اولین رمانش با نام «حقه باز» را در سال ۱۹۴۶ به پایان برد. او نگارش این اثر را پیش از شروع جنگ آغاز کرده بود.
سیمون فرانسوی در سال ۱۹۶۷ موفق به دریافت جایزهٔ معتبر ادبی «مدیسی» شد. دانشگاه «ایست انگلیا» نیز در سال ۱۹۷۳ به وی دکترای افتخاری اعطا کرد. کلود سیمون در سال ۱۹۸۵ مدال نوبل ادبیات را به گردن آویخت.

نام این رمان نویس برجسته فرانسوی به عنوان یکی از نویسندگان جنبش «رمان نو» شناخته می‌شود. در آثار او که روایت و شخصیت پردازی از ویژگی‌های بارز آن‌ها شمرده می‌شوند، می‌توان تأثیر نویسندگان نام آشنایی چون «مارسل پروست» و «ویلیام فاکنر» را مشاهده کرد.

جنگ محوری‌ترین مفهومی است که کلود سیمون در کتاب‌هایش به آن پرداخته است. از معروفترین آثار او می‌توان به «جادهٔ فلاندر»، «قصر»، «دعوت» و «باد» اشاره کرد.

سبک سیمون مخلوطی از قصه‌گویی و جریان سیال ذهن است که فاقد نقطه‌گذاری است و جمله‌های بلند ۱۰۰۰ کلمه‌ای دارد.

. بیست کتاب نوشت، با نهایت دقت، ولی خوش‌داشت که نوشتن را به عنوان فعالیت دست و ذهن که با هیچ نوع کار عملی سایر کارگران فرقی ندارد، کم‌اهمیت جلوه دهد. حیثیت اغراق شدهٔ نویسندگی را تحقیر می‌کرد.

بعد از جایزهٔ نوبل، سیمون به عنوان یک آدم مشهور همراه سایر بزرگان ادبی سفری به اتحاد جماهیر شوری کرد.
تمام رمان‌های سیمون، از نظر داستان‌سرایی در توجیه وقایع است. این وقایع همان‌طور که به تدریج شکل می‌گیرند، همیشه بر اهداف انسانی غلبه یا آن‌ها را منحرف می‌کنند و هر چه آن اهداف امیدوارانه‌تر باشد، ناکامی‌شان اجتناب‌ناپذیرتر و فضاحت‌بارتر است. در رمان «قصر»، ایمان ناپختهٔ دانش‌جویی به انقلاب سیاسی‌ای که توسط مبلغان آن تبلیغ می‌شود تا جامعه‌ای کامل بسازند، نقش بر آب می‌شود. دانش‌جو – که بگذارید فرض کنیم خود سیمون است ـ یاد می‌گیرد که انقلاب هرگز رخ نخواهد داد، و اگر امیدی به آن نداشته باشد، حال و روز بهتری خواهد داشت. در عوض، رمان‌نویس در هندسه به دنبال تعریف دقیق‌تری برای انقلاب می‌گردد: مثل جسم متحرکی که برای پیمودن سرتاسر مسیر ۳۶۰ [درجه‌ای] ساخته شده باشد، در آن مسیر حرکت کند، و قبل از این‌که به نقطه شروع برسد، کارش به آخر برسد.

در ظریف‌ترین رمانش، “جاده فلاندر”، که ابتدا می‌خواست اسم آن‌را «شرح ناپیوستهٔ یک فاجعه» بگذارد. در آن کتاب، جنگ، استعاره‌ای می‌شود که به‌طور کلی بسیار مناسب شرایط انسانی است، چرا که فرم‌های نظم اجتماعی و پروتکل‌های آن در یک آشفتگی مرگ‌بار حل می‌شود. کل چیزی که سیمون می‌تواند به عنوان تکیه‌گاهی در مقابل آشفتگی پیشنهاد کند، نظم موقتی هنری است و قبول هولناک این نکته که موقتی بودن تنها کاری است که می‌شود کرد.

سیمون در کتاب‌هایش با دقت بی‌نظیری به مادیت دشواری می‌پردازد که دنیا در خود دارد. شاید روزی موفق نشد نقاش بشود، ولی به عنوان نویسنده‌ای نگارگر، از صحنه‌ای به صحنهٔ دیگر می‌رود و توصیفاتش به بهترین وجهی گرافیکی و به یاد ماندنی است. شرح کیفیات فیزیکی با دقتی موبه‌مو است که مسحورکننده است. این یک تکنیک سینمایی است چون بعضی المنت‌های آن با ارتباط بصری المنت متفاوتی را مجسم می‌کند، یک صحنه بدون این‌که مرحلهی انتقال علامتی داشته باشد، به صحنهی دیگر می‌رود. سیمون نویسنده‌ای است که لازم است به روشش عادت کنیم. چون وقایع در رمان‌های سیمون با همان نظمی که رخ داده‌اند، به دنبال یک‌دیگر نمی‌آیند، بلکه به ترتیب زمانی‌ای که نقل شده‌اند روایت می‌شود.

از آن‌جایی که سیمون به صورت ظاهری ماجراجو و پرتوقع بود، سهم زیادی در کیابیای «رمان نو» ی دهه ۱۹۶۰ داشت. با این حال، امروز بهتر است بگوییم که سیمون رمان‌نویس کیفیت‌های نادر بود، یکی از آن‌هایی که متأسفانه تعدادشان کم است و کارشان در فرانسه بعد از ۱۹۴۵ شروع شد.

آثار سیمون را می‌توان در کنار آثار نویسندگان پیشگام «رمان نو» چون آلن رب-گریه و میشل بوتور پیدا کرد. با این حال بسیاری از تئوری پردازان ادبیات مدرن کلود سیمون را به طور کلی تحت تأثیر نویسندگان متأخر مدرنیست چون مارسل پروست و ویلیام فاکنر قلمداد می‌کنند تا نویسندگان هم‌نسلش.

کتاب شناسی

تقلب (۱۹۴۶)

طناب محکم (۱۹۴۷)

گالیور (۱۹۵۲)

پرستش بهار (۱۹۵۴)

باد (۱۹۵۷)

علف (۱۹۵۸)

جاده فلاندر (۱۹۶۰)

قصر (۱۹۶۲)

سرگذشت (۱۹۶۷)

نبرد فارسال (۱۹۶۹)

اوریون کور (۱۹۷۰)

تابلوی سه لته (۱۹۷۳)

درس اشیاء (۱۹۷۵)

برزگر نامه (۱۹۸۱)

دعوت (۱۹۸۷)

اقاقیا (۱۹۸۹)

باغ گیاه‌شناسی (۱۹۹۷)

تراموا ۲۰۰۱

کلودسیمون، ۶ جولای ۲۰۰۵ (۱۵ تیر ۱۳۸۴ هـ. ش) چهره در نقاب خاک کشید.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها