رمانی با قهرمان‌های دو دقیقه‌ای

رمان من منچستریونایتد را دوست دارم را مهدی یزدانی خرم سال ۹۱ توسط نشر چشمه منتشر کرد. این رمان که روایتی تاریخی_سیاسی است با نگاهی از پایین و از میان تودهٔ مردم، قهرمان‌های دو دقیقه‌ای خود را انتخاب می‌کند. قهرمان‌ها به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم، درگیر و قربانی حوادثی می‌شوند که در جبر زمان و مکان برایشان پیش می‌آید. در پایان هر خرده روایت، شخصیت‌ها می‌میرند و گاهی روحشان، روایت را ادامه می‌دهد. خواننده فقط سایه‌ای از سیاستمداران زمان می‌بیند. اما آنها فاعل نیستند و داستانشان از فیلتر نگاه و تاثیری که بر شخصیت‌های عادی می‌گذارد، روایت می‌شود. رمان شرح آشفته‌ای از وقایع دهه‌های بیست و سی ایران است که از زبان راوی سوم شخص و محدود به افراد، ارواح خبیث و خالدار و شاعر آزادی خواه، حیوانات و اجسام روایت می‌شود. راوی مثل اشعهٔ ایکس، درون شخصیت‌ها را بکاود تا گذشته، حال و آینده‌شان را تا لحظهٔ مرگ در دو دقیقه بازگو کند. رمان، حکایت از مطالعهٔ وسیع نویسنده از حوادث دوران تاریخی‌ای دارد که از آن می‌نویسد. دامنهٔ این دانش محدود به شخصیت‌ها و حوادث زمان نمی‌شود بلکه نویسنده در بازآفرینی لحن شخصیت‌ها و تمایز شخصیت‌های فراوان کتابش هم با موفقیت عمل کرده. بازآفرینی وقایع تاریخی توسط نویسنده با درهم بافتن واقعیت و تخیل به یکدیگر، خواننده را سوار بر قایق تصاویر و بازنمودها از میان دریای طوفانی حوادث کشوری که انگار در حال از هم پاشی است، به امید رسیدن به ساحل آرامش، عبور می‌دهد. در این رمان بی­قهرمان، تمام شخصیت‌ها برای چند سطر، قهرمان هستند. می‌شود الگوی تکرار شوندهٔ رخ دادن حوادث را در یک تصویر بیان کرد. این تصاویر دقیقاً به همان شکلی که یکبار بیان شده‌اند، تکرار نمی‌شوند اما الگوی مشابهی را دنبال می‌کنند. مثلاً در یکی از تصاویر “آجر بزرگی که از خون ماسیدهٔ سر دختر رنگین شده، مورچه‌ای را به خودش می‌کشاند که با لذت تمام دهانش را می‌کند توی تکه‌های مغز و استخوان و خون گیر کردهٔ آن. حسابی که از آنها خورده راه افتاده به سمت جنوب و

قبل از اینکه به سوراخ کوچک توی دیوار کاهگلی یک خانهٔ بر خیابان برسد رفته زیر

  کفش خاکی مرد مجرد کم حوصله‌ای که داشته می‌رفته تا سفارش پرچم ایران بگیرد برای سردر مغازه‌های لوکس خیابان و از همینجا داستان دختر خرابکار و مورچه تمام می‌شود و خواننده، وارد زندگی مرد کم حوصلهٔ پرچم فروش می‌شود.

وقایع داستان، الگوی تأثیر پروانه‌ای را دنبال می‌کنند. سرگذشت شخصیت بعدی از همین حادثهٔ لگد کردن مورچه شروع می‌شود تا بعد از یک صفحه، نهایتاً با مرگش به پایان برسد. در نهایت جوان با همان پرچم وطن، دور گردنش خفه می‌شود و خواننده می‌داند نوبت پی گرفتن ماجرای پیرمرد اعدام کنندهٔ جوان است که از اینجا به بعد، جریان رمان را پیش می‌برد. کلمات گاهی معانی خودشان را در رمان از دست می‌دهند و به ضدشان تبدیل می‌شوند. عاقله مرد زحمت کش رمان، مردی است که زحمت کشتن مردم را می‌کشد و کارش را با دقت و ظرافت انجام می‌دهد با همین توضیح کوتاه، تا اینجا خواننده با فضای رعب و وحشت رمان تا حدی آشنا شده است. صحنه‌های خشونت، قتل و شکنجه به اندازه‌ای در این رمان زیاد است که کل تاریخ آن سالها را به همین قتلها و خشونت‌ها تقلیل می‌دهد. در حقیقت در کنار دانشجوی تاریخ که در صحنهٔ نخست داستان با او روبرو می‌شویم و مشخص می‌شود که سرطان خون دارد، مهم‌ترین عاملی که صحنه‌های مختلف رمان را به هم پیوند می‌دهد، خون است. خون است که لاکپشت را پیوند می‌دهد به مورچه و به دانشجوی تاریخ که سرطان خون دارد. سگی که خون می‌خورد و تهران مخوفی که خون، سنگفرش‌هایش را گلگون کرده. روح مرد سامورایی‌ای که با دست، دل و روده‌اش را گرفته که بیرون نریزد، زن جوانی که خرده عکسها را می‌بلعیده و خون سفید بالا می‌آورد.

می‌شود روایت سوم شخص داستان را محدود به نگاه همان دانشجوی تاریخی کرد که خواننده از همان اول با او همراه شده. دانشجو سرطان خون دارد و هربار که بزاق خون آلودش را روی سنگفرش‌های خیابان می‌اندازد، ذهن مشوش اش صحنه‌ای تاریخی جلوی چشمان او و او برای خواننده خلق می‌کند و این صحنه، با خون به صحنهٔ دیگری مربوط می‌شود. هر چه که هست، قتل است و خون که تمام ۲۲۵ صفحه رمان را رنگین می‌کند. شخصیت‌های رمان مدام در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که پای مرگ و زندگی در میان است. اما حفظ بقا ارجح است بر همه چیز. در یکی از همین صحنه‌ها، خواننده، جوان توده‌ای را می‌بیند که مامورها مجبورش می‌کنند روی عکس استالین بشاشد و او وقتی

می‌بیند که قضیهٔ چوب و ملاجش در میان است، رضایت می‌دهد اما مشکل اینجاست که هیچکس عکسی از استالین ندارد و توده‌ای خودش برای حفظ جان به مامورهای کلافه، پیشنهاد می‌دهد که روی کارت عضویت اش در حزب بشاشد. ” مگر نه این است که این هم نماد استالین است؟”

رمان دوم این نویسنده، سرخ سفید است که با اینکه الگوی مشابهی را دنبال می‌کند، به مراتب روایت منسجم‌تری دارد و سرعت وقوع حوادث به تندی کتاب اول نیست. در این رمان، خواننده فرصت دارد تا وقتی نویسندهٔ کیوکوشین کای سی و سه ساله، که دارد برای گرفتن کمربند مشکی با پانزده رقیبش می‌کند، روی وقایع تاریخی کشورش در یک روز برفی در دی‌ماه سال ۱۳۵۸ تأمل کند.■

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها