خدای عزوجل را شکر که زبان ما، زبان نظم است. و در این خطه، بزرگ مردانی همچون سیبویه و یا عبدالله ابن روزبه فیروزآبادی زیسته و از خود یادگارهایی را به جا گذاشته‌اند.

نظم در ادبیات و سخن ما جایگاه ویژه‌ای داشته و رمز ماندگاری ما در برابر هجوم بیگانگان بوده. هویت ما از دیر باز به وجود آورنده و زادگاه تمدن بوده، چنانچه هگل فیلسوف آلمانی می‌گوید. و حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز آنرا به گونه‌ای شایسته از گزند، محفوظ نگاه داشته.

هدف، تعریف و تعبیر تازه‌ای از معنای نظم نیست. چرا که طبیعت و هستی بر مبنای نظم شکل گرفته و بزرگمرد دیگری از خطه کشورمان در کتاب قانون از وجود و اساس نظم در سلامت انسان و هماهنگی ارگان‌های بدن سخن‌ها گفته.

 آنچه که در این نوشته مد نظر ماست، تفاوت برداشت از نظم است که در ادوار مختلف تاریخی روی داده و تعابیر گوناگونی را به وجود آورده.

در هر منطقه و با هر فرهنگ و زبانی، تعریف و روشی برای رسیدن به نظم وجود دارد. در کشور ما که زبانش، زبان نظم و شعرش با وزن و قافیه همراه است و در آداب و رسومش هر چند فرسوده و خسته، اما هنوز هم نشانه‌هایی زنده از نظم، وجود دارد.

 از خریدن حلقه و ساعت به هنگام نامزدی گرفته که اینهمانی با پایبندی و منظم بودن دارند تا گود زورخانه که با صدای رسای مرشدش می‌توان از خواب غفلت بیدار شد و نظم را در ادبیات شفاهیش شنید.

 ورزش باستانی، ورزشی است که ریشه در هویت و فرهنگ کشور ما دارد ومنظم بودن در اجرای آن بسیار مهم است. این ورزش با نواختن ضرب شروع می‌شود و برای رجوع به اصل موضوع نظم، بسیار مهم است.

به هنگام اجرای این ورزش، ورزشکاران به درون گود رفته و منتظر صدای مرشد می‌مانند که با زدن زنگ و نواختن و خواندن، آغاز می‌شود. سپس مردان باستانی کار، حرکات خود را آغاز می‌کنند که همگی، هم زمان و به‌صورت ریتمیک و موذون و با نظمی مشخص، مراحل مختلف این ورزش باستانی را اجرا می‌کنند.

اشعار حماسی این مرشدان بر گرفته شده از شاهنامه فردوسی است که با نظمی آهنگین و بی مثال سروده شده است.

با این مقدمه، گونه‌های متفاوت نظم که در ادوار مختلف تاریخی و فرهنگی شکل گرفته‌اند را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد.

۱. نظم پادگانی

۲. نظم موسیقیایی

نظم پادگانی که ریشه در تفکر ملیتاریستی دارد. تمامی اموراتش براساس سلسله مراتب و از رده بالا آغاز می‌شود و تا پایین‌ترین افراد یک پادگان، موظف به اجرای آن می‌باشند.

همگی در یکساعت مقرر بخواب می‌روند، همگی در یکساعت مقرر با نوای بیدار باش، بر می‌خیزند. همگی در یک ساعت مشخص به دور میز صبحانه، نهار و یا شام می نشنند و همگی، بر حسب انجام وظیفه، تفنگ‌ها را در یک جهت می‌گیرند و دشمن را مقابل خود می‌بینند و الی آخر.

در نظم پادگانی خبری از متفاوت بودن نیست. همه چیز پیرو یک قانون و پیرو یک حرکت و یک دستور می‌باشد و متفاوت بودن با نفوذ، تعبیر می‌شود و مستلزم برخورد و ترد شدن است.

گرچه نظم از ارکان اساسی این شیوه از تفکر است، اما در انتها، همه را به یک شکل واحد فرا می‌خواند و خواستار یکی شدن است، و به توتالیتریسم یا تمامیت خواهی منجر می‌گردد. در این گونه از نظم، شخصیت فردی و استقلال فکری فرد، کاهش یافته و انسان به‌صورت یک عامل و یا وسیله عمل می‌کند.

اما گونه دوم نظم، نظم موسیقیایی است. در این گونه از نظم، رهبر ارکستر یا قلاوز که در ابتدا گلاوز بوده است، با احتمام و تسلط، لحن‌های متفاوتی که برای سازهای گوناگون، نظیر زهی یا بادی یا کوبه‌ای و… نوشته شده‌اند را به اجرا می‌گذارد و نوازندگان با اینکه نوای سازهایشان متفاوت است و گاهی تونالیته های متفاوتی دارند، مانند چنگ، تار، طبل، سنج، ارغنون، کمانچه، نی، قیچک و… را می‌نوازند و در مجموع، با همان تفاوتهای صوتی، نوای دلنشینی را به گوش می‌رسانند. که این هماهنگی و هارمونی از تفاوت‌ها و تضادها شکل می‌گیرد.

اینگونه از نظم، نظمی است که در ادبیات و سخن و هویت ما ریشه دارد و به نظم موسیقیایی معروف است. در اینگونه از نظم، شخصیت فردی و اندیشه فرد، محور و ثقل پدید آورنده، محسوب می‌شود و لذا کرامت و جایگاه انسان، مورد حمایت و پشتیبانی قرار می‌گیرد. به هنگام نوشتن لحن‌های موسیقی، به ساز و نوازنده ساز و شیوه اجرای آن، اهمیت داده می‌شود.

فرد و نوای فرد را در مجموع به حساب می‌آورند. در اینگونه از نظم همه با هم برابر هستند و نقشی مهم و سازنده به عهده دارند.

از گونه‌های مختلف نظم در جامعه و در دوران معاصر، که می‌توان از آن سخن گفت، نظمی است که در ایام عزاداری ماه محرم در هر کوی و برزن این دیار به چشم می‌خورد. اکثریت اقشار جامعه از دارا و ندار. از نوکیسه تا پا برهنه، از شهر تا روستا و الی آخر. همگی در یک صف و همگی با یک نظم و همگی در کنار هم با صدای نوحه خوانی که به‌صورت ریتمیک و آوایی می‌خواند. دستان خود را به هوا می‌برند و به سینه می‌زنند و یا با زدن زنجیر، نمونه زنده و خوبی از نظم و هماهنگی را به نمایش می‌گذارند.

دیگری، اقامه نماز جمعه است که به‌صورت جمعی برگزار می‌شود. تمامی شرکت کنندگان با هم و با نظمی خاص به رکوع و یا به سجده می‌روند و همگی در هماهنگی با صدای اذان و اقامه نماز می‌باشند که آنهم آهنگین است و با صوتی خوش از دوران پیامبر تا کنون مرسوم بوده است.

اما بر ما چه رفته است که بی نظمی را، نظم خود می‌نامیم و با این رویه، هرج و مرجی فکری، بر رفتار اجتماعی ما غلبه کرده و ما را به‌سوی ناکجاآبادی می‌کشاند که تصورش هم غیر قابل پیش بینی است.

 اینگونه از بی نظمی، تلفیقی است از دو جریان و شیوه تاریخی نظم، که از طرف ساتراپ ها و هم از سوی قبایل فاتح عرب بر ما دیکته گردیده و تا کنون به حیات خود ادامه داده و اکنون به صورتی خنثی، در میانه راه متوقف گردیده و نه این است و نه آن!

عمده مشکلات و عدم توانایی رقابت در صحنه‌های جهانی و ناکارآمدی، ریشه در، بر هم ریختگی فکری دارد. بی نظمی، پریشان کرداری به دنبال دارد.

پریشان کرداری، پریشان گفتاری را به وجود می‌آورد. پریشان گفتاری، نتیجه پریشان پنداری است.

«* به هیچ تاویل درد خویش درمان نیافتم و روشن شد که پای سخن ایشان بر هوا بوده»■

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها