می­گویند هر شاعر خوبی لزوماً نویسنده‌ی خوبی نیست؛ و البته برعکس. احمدرضا احمدی نامی آشناست که او را به اشعار زیبایش می‌شناسیم. نگاهی داشته باشیم به رمان این شاعر و نویسنده: ((بر دیوار کافه.))

رمان “بر دیوار کافه” نوشته‌ی احمدرضا احمدی است که در سال ۱۳۹۴ توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.

شخصیت اصلی این داستان، دانشجوی سینماست که در فقر زندگی می‌کند و مجبور است به شغل‌های مختلف و موقتی رو بیاورد. چند فیلم ناموفق می‌سازد و شکست می‌خورد. اما ناگهان فیلم پر فروشی می‌سازد و پول خوبی گیرش می‌آید! او همیشه به کافه‌ای می‌رود که پیرمردی صاحب آن است. بر دیوار کافه یادگاری‌هایی توسط افراد مختلف نوشته شده که توجه این فیلمساز را جلب می‌کند. او یک بار یواشکی تمام آن نوشته‌ها را یادداشت می‌کند. بیست نوشته جمع آوری می‌شود. تصمیم می‌گیرد آن بیست نفر را جمع کند و از آنها فیلم بسازد. از آن‌ها می‌خواهد داستان زندگی‌شان را برایش تعریف کنند. او به همراه تیم فیلمبرداری سراغ تک تک این افراد می‌رود و سرگذشت زندگی‌شان را ضبط می‌کند.

این رمان در ۸۲ فصل کوتاه روایت می‌شود. نویسنده تمام سعی‌اش را کرده تا در هر فصل یک داستان کوتاه خلق کند اما ناموفق بوده. ما در این رمان می‌بایست با بیست شخصیت و با بیست داستان متفاوت مواجه باشیم اما متاسفانه گویا نویسنده با ناشی گری از پس خلق این بیست شخصیت بیرون نیامده. آدم‌ها در حد تیپ باقی می‌مانند و گاهی حتی به تیپ هم نمی‌رسند. فیلمساز در داستان قرار است بیست زندگی را به صورت داستانی برایمان روایت کند اما تنها به ما بیست گزارش کوتاه تحویل می‌دهد. مخاطب اصلاً نمی‌فهمد این انسان‌ها کیستند؟ چه می‌کنند؟ جایگاهشان در این رمان چیست و چه کارکردی در پیشبرد داستان دارند؟ چرا همه‌شان شبیه هم هستند و می‌خواهند خودکشی کنند یا حداقل تمایل به انجام این کار دارند؟! این بیست نفر همانند شبح می‌آیند و می‌روند و هیچ کمکی به

ارضای کنجکاوی مخاطب نمی‌کنند و قصه را پیش نمی‌برند. داستان، قصه و طرح درست و درمانی هم ندارد. این آدم فیلمساز می‌خواهد زندگی این بیست نفر را در فیلم روایت کند. خب که چه؟ چه بشود؟ و چرا نویسنده آنقدر ناحرفه ای و آماتور است در شخصیت پردازی این بیست نفر؟ بزرگ‌ترین نقطه ضعف این داستان، عدم وجود یک راز یا یک معماست که مخاطب را تا پایان داستان کنجکاو نگه دارد. ۸۲ فصل کوتاه به صورت داستان‌های کوتاه و ناقصی درآمده‌اند که هیچگونه نقطه اتصالی باهم ندارند تا رمان از یکدستی برخوردار باشد.

پی رنگ در این داستان بسیار ضعیف است. ما ابتدا با یک دانشجوی فقیر و بی پول طرف هستیم که برای امرار معاش دست به هر کاری می زند، چند فیلمش شکست خورده و غمگین است؛ و بعد ناگهان یک فیلم پرفروش می‌سازد و پولدار می‌شود! خب چگونه و چطور این اتفاق می افتد؟! نباید بیان شود؟ یا مثلاً همین فرد چگونه آدرس این بیست نفر را پیدا می‌کند تا برای مصاحبه نزدشان برود؟ چه کسی آدرس این افراد را دارد؟ نباید بیان شود؟ چگونه هر بیست نفرشان بدون کمترین مخالفتی حاضر می‌شوند پای دوربین بیایند و زندگی خودشان را برای فیلمبردار توضیح دهند؟

نویسنده بیش از حد اتفاقات را توضیح می‌دهد. کار نویسنده توضیح دادن نیست، نشان دادن است. نویسنده گاهی آنقدر توضیح می‌دهد و تکراری توضیح می‌دهد که خواننده واقعاً کلافه می‌شود و پارگراف ها را رد می‌کند. توصیفات زیاد و اضافه است. بیشتر این توصیفات از زبان آن بیست شخصیت (تیپ!) بیان می‌شود و معلوم نیست این شخصیت‌ها قرار است داستان زندگی‌شان را برای شخصیت فیلمساز تعریف کنند یا مدام توصیف کنند. توصیف‌هایی شاعرانه که سر و ته ندارند و معلوم نیست می‌خواهند چه چیز را به خواننده نشان دهند! چه درکی از داستان به مخاطب ارائه دهند؟ این توصیفات بسیار ذهنی، غیر ملموس، احساسی و غیر واقعی هستند و مخاطب نه تنها از خواندن این توصیفات لذت نمی‌برد، بلکه به بیهودگی آنها

 پی می‌برد. این توصیفات هیچ کمکی به فضاسازی و یا خلق موقعیت داستانی نمی‌کند. زبان داستان به شدت ((غیر داستانی)) است!

نیمی از داستان بر محور این بیست نفر و قصه‌هایشان می‌گذرد. درواقع نویسنده می‌بایست آنقدر در شخصیت پردازی استاد باشد که بتواند بیست شخصیت متفاوت خلق و قصه‌هایشان را روایت کند. اما وقتی سرگذشت و خُلقیات این بیست نفر را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که این بیست نفر چقدر شبیه به همند! همه از خودکشی حرف می‌زنند، عاشق هنر هستند. به شاعران سوررئالیست عشق می‌ورزند و موسیقی و موزار را دوست دارند! نویسنده در خلق شخصیت‌هایی متنوع، ناتوان بوده است.

آن بیست فصلی که بیست شخصیت در هر کدام از آنها حضور دارند بسیار سطحی و عجله‌ای روایت شده. نویسنده ما را به عمق دردها و قصه‌های هرکدام از شخصیت‌ها نمی‌برد. هر شخصی می‌آید، چند پاراگراف حرف می زند و بعد قصه‌اش تمام می‌شود. ما نمی‌فهمیم خب که چه؟! به چیزی پی بردیم؟ این شخص که بود؟ چه گفت؟ چرا داستان زندگی‌اش را تعریف نکرد؟ گویا نویسنده به همین سطحی نویسی بسنده کرده و برای به اتمام رساندن فصل‌ها عجله داشته است. برای مثال در فصل چهل (یادگاری شماره ۱۴ بر دیوار کافه) چه چیزی به مخاطب ارائه می‌دهد؟ مردی که به آپارتمان زنی می‌رود و هر دو از پیری حرف می‌زنند و بعد فصل تمام می‌شود. همین؟ خب که چه؟

داستان مشکل دیالوگ نویسی نیز دارد. به این مثال توجه کنید:

شب به منزل خانم و آقای دکتر تلفن کردم. گوشی را خانم دکتر برداشت، گفت: ((بفرمایید از بیمارستان تلفن می‌کنید؟ من صبح دستور دادم هر دو جوان را بستری کنند، دستور دواها را هم برایشان نوشته‌ام. اگر باز سوالی داشتید من بیدار هستم.))

گفتم: ((خانم دکتر من از بیمارستان تلفن نمی‌کنم. کار دیگری با شما دارم که هیچ ربطی به حرفه پزشکی شما ندارد. من نوشته شما را روی دیوار کافه پیرمرد خواندم. شیفته‌ی این نوشته شدم. شماره تلفن شما را از پیرمرد گرفتم.))

خانم دکتر گفت: ((موضوع کمی مشکوک است. اما ما پزشکان حرف همه را باور می‌کنیم حتا شما را که نمی‌شناسم. شاید شما قصد ترور مرا دارید! نه شوخی می‌کنم. من آدرس آپارتمان را به شما می‌دهم. شما مثل اینکه خیلی عجله دارید برای ملاقات با من.))

من گفتم: ((بله.))

گفت: ((من و همسرم شب سه شنبه ساعت هشت در انتظار شما هستیم. شما مهمان شام ما خواهید بود. من از شما خداحافطی می‌کنم. تلفن را بیش از این نمی‌توانیم اشغال کنیم. من از بیمارستان منتظر تلفن هستم. شب به خیر.))

فیلمساز به خانه‌ی دکتر زنگ می زند و می‌گوید شیفته‌ی نوشته‌اش بر دیوار کافه شده. نه می‌گوید می‌خواهد به خانه‌ی دکتر برود و نه می‌گوید می‌خواهد از آنها فیلم بگیرد، فقط می‌گوید از آن نوشته خوشش آمده. چرا دکتر آدرس را به فیلمساز می‌دهد و با او قرارداد ملاقات می‌گذارد؟ این اشتباه فاحش ناشی از این است که نویسنده پیش زمینه‌ی فکری خود را کامل برای مخاطب بیان نکرده. مخاطب باید همینجور الله بختکی حدس بزند که مخاطبان فیلمساز علم غیب دارند که قرار است از زندگی آنها فیلم ساخته شود!

نویسنده مدام در داستانش حرف می زند. فقط حرف می زند. حرف‌های تکراری و خسته کننده. توضیح می‌دهد. قصه را رها می‌کند و مدام توصیف می‌کند. خواننده می‌تواند به راحتی صفحات را رد کند بی آنکه به داستان آسیبی برسد. این رمان طرح درست و درمانی هم ندارد. فیلمسازی می‌رود در کافه‌ای می‌نشیند، از یادگاری‌های نوشته شده بر دیوار خوشش می‌آید و همینجور ناگهانی تصمیم می‌گیرد از آنها فیلم بسازد!

رمان دارای ایرادهای نگارشی بسیاری است. نقطه گذاری، ویرگول و… رعایت نشده. افعال تکراری زیاد به چشم می‌خورد. افعالی که می‌توانست به قرینه‌ی لفظی حذف شود.

در نهایت این اثر بسیار ضعیف حتی توانایی این را ندارد که یک خواننده‌ی آماتور را اقناع کند. رمان دارای هیچ انسجامی نیست. ■

———————–

خانه داستان چوک، با دورهای داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی و کارگاه ترجمه داستان

www.khanehdastan.ir

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

 www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌های ادبیات داستانی چوک

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام خانه داستان چوک

https://telegram.me/chookasosiation

شبکه تلگرام خانه ویراستاران چوک

https://t.me/virastaranchook

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

 www.chouk.ir/ava-va-nama.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

 www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

 http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

یادداشتی بر دن کیشوت از سوزان سونتاگ مترجم مژده دقیق

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3491-2013-02-06-06-23-19.html

یادداشتی بر کتاب«اولیس» اثر جیمز جویس از ادموند ویلسون/مترجم منوچهر بدیعی

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3492-2013-02-06-06-26-15.html

یادداشتی بر جنبه پژوهشی رمان از میشل بوتور/ مترجم رضا سیدحسینى

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3494-2013-02-06-06-38-29.html

بررسی داستان هنبوی در مرزبان نامه/ نعیمه آرنگ(یاسمن بهار) / اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3535-2013-02-12-11-30-26.html

نگاهی به تاثیر کتاب در زندگی گالیله، پدر علم نوین جهان

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3560-2013-02-16-03-17-16.html

آقای چوخ بختیار / صمد بهرنگی

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3572-2013-02-17-09-21-43.html

نخستین تجربه های زیستن با مرگ! احمد شاملو

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3574-2013-02-17-09-29-05.html

خاطراتی از « ربعه»/ بزرگ علوی

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3575-2013-02-17-09-31-56.html

هدایت ادعای ادیب بودن نداشت / اسلامی ندوشن

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3576-2013-02-17-09-35-50.html

بوف کور و دنیایِ رجاله‌ها / احسان طبری

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3578-2013-02-17-09-45-24.html

حرف نشخوار آدمی‌زاد است / علی اکبردهخدا /چرندپرند

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3579-2013-02-17-09-47-08.html

چگونه شاعر و نویسنده نشدم؟ صادق هدایت

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3584-2013-02-17-10-03-27.html

جامعه‌شناسی، داستان«قرعه‌ی آخر»/نویسنده «منوچهر شفیانی»/ «ثریا داودی حموله»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3679-2013-03-06-06-33-24.html

بررسی عنصر روایی در شعر«ابر شلوار‌پوش» اثر«مایاکوفسکی»، «غزال مرادی»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3680-2013-03-06-06-36-17.html

بررسی«انواع عروسک‌های نمایشی»،«راضیه مقدم»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3681-2013-03-06-06-37-51.html

تابلوی «مرگ مارا» اثر «ژاک لوئی داوید»،‌ «امیر کلاگر»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3699-2013-03-11-05-50-43.html

نقد فیلم«جرم»اثر«مسعود کیمیایی»، «محمد محمودی»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3700-2013-03-11-05-51-57.html

معرفی فیلم« پرواز»اثر«رابرت زِمِکیس»، «امین شیرپور»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3701-2013-03-11-05-53-54.html

نقد فیلم «لوپر»اثر «رایان جانسون»،‌«امین شیرپور»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3702-2013-03-11-05-55-40.html

آخرین مصاحبه با «کورت ونه گات»نوشته «تیم فریس» مترجم «شادی شریفیان»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3704-2013-03-11-05-58-26.html

آرگو،گزارش یا یک اثر هنری؟،«بهروز انوار»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3739-2013-03-17-09-20-08.html

بررسی جامعه جامعه‌شناسی داستان«غصه»نویسنده«آنتوان چخوف»،‌»حسین برکتی»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3740-2013-03-17-09-22-17.html

نقد و بررسی مجموعه داستان«برو ولگردی کن رفیق»نویسنده«مهدی ربی»،‌»بهار ارشدریاحی»/ اختصاصی چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/3741-2013-03-17-09-25-19.html

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها