از دیدگاهی هستی­شناسانه، “ابهام” ویژگیِ متن ادبی است. استفاده از نماد، استعاره و هرگونه ارجاع در متن، زبان را از آشکارگی، بیانِ مستقیم و عملکردِ ارتباطیِ (اهدافِ پراگماتیکی) آن دور می‌سازد.

امروزه، داستان اصراری بر شفافیت و سادگی ندارد. این کنشِ زبانی، از سویی تابع قوانینِ متداولِ زبان است و از دیگر سو از آن قواعد سرباز می‌زند.

“داستان” نه تصویری کامل که گسست و پیوستی از هاشورها، سایه روشن‌ها و نقطه‌چین‌هاست که در بافتِ آن، اسامی، حالات و وضعیت‌ها درهم باز نموده می‌شوند. این پدیده‌ی زاییده‌ی خیال، شیوه‌های فرعیِ سخن را به کار می‌گیرد تا ارتباطی از نوعِ ادبی ـ هنری برقرار سازد. مخاطبِ چنین سخنی، شکلی از ارتباط واژگانی را تجربه می‌کند که پنهان‌کار و رازآمیز است. ساخت‌های مجازی متن، “ابهام” و “ایهام” ایجاد می‌کنند و امکان چند معنایی را به وجود می‌آورند.

اثرِ ادبی ـ هنری، مرز قواعدِ معناشناسی را پشتِ سر می‌نهد تا مخاطب را به عرصه‌ی “گشودگی” برساند. یعنی ابهامِ معناییِ متن به ذهن مخاطب سپرده می‌شود تا وی واسطه‌ی رسیدن به معنایی تأویلی باشد. ارزش زیبایی شناختی چنین اثری درست از همین امکانِ کشف و شهود ناشی می‌گردد که البته ویژگی فردی دارد و جامعیت نمی‌پذیرد.

براساسِ روانشناسیِ “گشتالت”، بیان هنری، دیریاب و پرابهام است. “اینگاردن” از دیدگاهی هستی شناسانه، متن را لایه لایه و چندآوا و فاقد انسجام می‌بیند و “جیمز” بیانِ غیرمستقیم را نوعی جادو می‌داند زیرا که شناختِ هر چیز به واسطه‌ی چیزی دیگر، مبتنی است بر غیابِ حقیقتِ پنداشته.

«هر گزاره‌ای … استوار به غیابِ موضوع و از این رهگذر غیابِ معناست.۱»

به تأسی از “دِمان” باید گفت؛ زبان به واسطه‌ی ماهیتِ استعاری خود از چیزی به درستی خبر نمی‌دهد.

در اندیشه‌ی “هرمسی”، زبانِ پر ابهام و چند معنایی، امتیازِ متن محسوب می‌شود. چنین زبانی می‌تواند تا آنجا پیش برود که حتی معانیِ متضاد را به ذهن متبادر کند.

براساس آموزه‌های “دریدایی” می‌توان گفت؛ عرصه‌ی پر ابهام و مه‌گونِ متن، مخاطب را همواره دور از حقیقتِ ادعایی و یا فرضیِ آن نگاه می‌دارد.

منشاء ابهام‌آمیز بودنِ اثر ادبی، رمزگان یا کدهایی هستند که ویژه‌ی خودِ متن‌اند. دلالت معنایی این رمزگان، خاص و مبهم است. این ساختار کدبندی شده‌ی اختصاصی به خوانش منحصر به فرد و تأویل‌مدار مخاطبین واگذار می‌شود. مخاطب براساس پایگانِ تاریخی ـ فرهنگیِ خود و از آن رو، تعابیرِ آواشناختی، عاطفی، نمادینِ ممکن و ویژه‌اش به ترجمه‌ای از متن دست می‌زند. زیرا قراردادهای شخصی در نشانه‌گزینی و کاربستِ رمزگان فرعی (توسط نویسنده) “ابهام” ایجاد می‌کند و مخاطب ناگزیر است این ماهیت مبهم را به محتوای قابلِ فهم خود برگرداند. ابهامِ متن بدون حضورِ مخاطب، گنگ می‌ماند.

«… پیکره‌ی ادبیات، از فلوبر تا امروز، به دشوارگیِ زبان بدل گشت.۲»

با پشت سر گذاشتن شیوه‌های کلاسیکِ نوشتار و محدوده‌های آن مانندِ؛ انسجام، یکدستی و البته صراحتِ زبان، متونِ ادبی هر چه بیشتر به اهمیتِ ارجاعاتِ زبانی وقوف یافتند. وضعیت‌های دوگانه‌ی زبان و ابهامِ ارجاعی بیش از پیش موردنظر قرار گرفت و کاربرد “جانشین‌ها”، واقعیت فرضی را تا حد ممکن دور از دسترس قرار داد.

زبان در رویکردِ نوین، نه حاملِ عقاید و نه متعهد به آن دانسته شد. تجربه‌گرایی در عرصه‌ی داستان‌نویسی سبب گردید تا زبان، انفعالِ ابزاری خود را کنار بگذارد و از پویایی برخوردار گردد. کلیشه‌های فرم و نوشتار به مرور برشکسته شد تا متن حیاتی نو بیابد و زبان از وجهه‌ی پراگماتیک خود فراتر رود و از نقش ابجکتیو خود دست بشوید.

باید متذکر شد که هیچ متنی پالوده از مفاهیمِ ارجاعی نبوده و متن مطلق وجود ندارد.

در شیوه‌ی بورژوایی، فنونِ بلاغی در خدمتِ وضوحِ مجاب کننده قرار می‌گرفت. این شیوه، “ابهامِ خلاق” نمی‌شناخت.

باید خاطر نشان کرد که بحث ما راجع به تمامیِ گونه‌های سخن نیست، بلکه به متن ادبی محدود می‌گردد. متن ادبی، نوشتاری چند معنایی است که به واسطه‌ی گزینش و چینش هوشمندانه‌ی واژگانی، پدید آمده است تا روندِ زایای تفکر را در مخاطب ایجاد کند. چنین متنی است که می‌تواند ادعای ادبیت داشته باشد. ابهام و پیچیدگی این متن از روابط چندگانه و چند بُعدی دال ـ مدلولی حاصل می‌آید. مخاطبِ فعال، طرح افکنده در دنیای متن، به تجربه‌ی ایجادِ روابط درون متنی و قیاس برای خلقِ مفاهیم دست می‌زند و می‌کوشد تا از مجازها به پنداره‌ای از حقیقت برسد؛ پنداشتی در قالب تأویل وی از متن.

«اکو معتقد است نشانه‌شناسی خاصی که به “دلالت معنایی” می‌پردازد سازنده‌ی “نظریه‌ی رمزگان” است و نشانه‌شناسی دیگری که نکته‌ی مرکزیش ارتباط است. سازنده‌ی “نظریه تولید نشانه‌ها”ست… دلالت به اصول نحوی و … به مفهوم مطلقِ زبان و ارتباط به پراگماتیک یا کاربردِ عملیِ زبان، مرتبط می‌شود.۳»

در آثارِ مدرن، معیارهای زبانِ طبیعی و هنجارهای نحوی شکسته می‌شود. در بسیاری از این متون علاوه بر مهار عاطفی و دوری از حشو، با اشباع معنایی مواجه می‌شویم. گاه حتی دیالوگ‌ها نه تنها روشنگر نیستند، بلکه ابهام‌زا بوده و بر پیچیدگی متن می‌افزایند. ترکیبِ واژگان و جملات، مناسبات پیچیده‌ای می‌یابند. نشانگان در این متون، به خود واگذار نمی‌شوند و مستقل نمی‌مانند. گاه ایجادِ بسامدِ واژگانی و تکرار در حالی به کار گرفته می‌شود که خود واژگان در معنایی غیر متعارف ظاهر شده‌اند.

آشنایی با رمزگان برای ورود به این ساحتِ ادبی کافی نیست. مخاطب ناگزیر است به توازی، تقابل، تکرار، تمایز و تشابه‌ها توجه و دقت کند و فعالانه به سفیدخوانی لابه‌لای خطوط بپردازد.

زبان در این نحوه‌ی نوشتار از نقشِ آشکارسازی و روشنگری فاصله می‌گیرد تا توقع معنا و واریاسیونِ تأویلی را ممکن سازد. نویسنده عامدانه به مبهم‌سازیِ ساختِ زبان اقدام می‌کند تا مناسبات پیچیده‌ی زبانی، قوس و قزحی از معانی در پسِ مه را پدید آورند. بدین گونه متن از سدِّ کدگذاری‌های ساده گذر می‌کند و امکانِ به چالش کشیده شدنِ مخاطب را فراهم می‌آورد و همه‌ی این ویژگی‌ها، زمینه‌ی ظهور “نگارش سفید” است.

“یاکوبسن” و “یاکوبینسکی”، پیچیدگی را امتیازی که سببِ بر کشیدنِ زبان از سطح معنایی به سطحی تأویلی می‌گردد، برشمرده‌اند. این پیچیدگی که از خود متن برمی‌آید و تحمیل شده بر آن نیست، ابهام‌آفرین و مبنای ادبیتِ متن است.

معانیِ نسبی و چندگانه در این متن سبب مکث و تأمل می‌گردد؛ متن در هر خوانش امکان تازه شدن می‌یابد. باید توجه داشت که ابهامِ متن، معانیِ بالقوه را به گونه‌ای مطرح می‌سازد که الصاقِ معنایِ نهایی به پرونده‌ی متن ممکن نباشد.

در رویکردهای نوین، یقین دگارتی، یگانگیِ معنا و تعهدِ صراحتِ گزاره‌ها، جای خود را با نسبی‌نگری، نامحدودی و صد پارگیِ معنا و بالاخره زبان کُنشگر و زاینده داده است.

معناپذیری و گوناگونیِ تأویل به این سبب میسر می‌گردد که این شیوه‌ی بیان، هر امرِ مطلق را به موردی سؤال‌برانگیز بدل می‌سازد. متنِ پرسشگر، پاسخ را به مخاطب خویش واگذار می‌کند و رها از قیدِ تطابق با واقعیتِ عادت شده، واقعیات دیگری را ممکن و موجود می‌سازد. در جهانِ ادبیِ معاصر، واقعیت امری متکثر است.

در نگاهی گسترده‌تر باید گفت، “ابهام”، افزونه‌ای روایی نیست، بلکه ویژگی فراگیرِ زیستِ ماست. گفته‌ها همواره با ناگفته‌ها همراهند. واقعیتی که گمان می‌کنیم به کشفِ آن نائل آمده‌ایم، منعطف و بلکه گریزان است. روندِ فهمِ ما از امور، چرخشی مدام در گردونه‌ی استنباط و تأویل است. این فهمِ انضمامی، در رخ دادگیِ دازاین و در تجربه‌ی اکنون میسر می‌گردد.

در متنِ ادبی با فقدانِ نشانگانی که نقش ارتباطی سخن را تسهیل می‌کنند، روبروئیم. ایجاز و برهنگیِ متن از توضیحاتِ روشنگر، سبب می‌شود که نقش‌های مجازی، رازآلودتر بنمایند و بیانِ ادبی به شعر نزدیک‌تر شود.

«متن شاعرانه از دیدگاه لوتمان “نظامِ نظام‌ها” … (و) پیچیده‌ترین شکلِ قابل تصورِ سخن است که چندین نظامِ مختلف را درهم فشرده می‌کند … ۴»

می‌توان داستانِ کوتاهِ نوین را شکلی آشنا زدایی شده از فُرم سنتیِ آن دانست. داستان از زمینه‌ی طبیعی و واقع‌گرای خود جدا شده است. دستیابی مستقیم و سهل به مصادیق متنی ممکن نیست. در چنین وضعی انتظارِ درکِ خودکارِ پیام ادبی، بی‌جواب می‌ماند. متنِ نو دیگر حتی دغدغه‌ی پیام‌رسانی ندارد. لازم است حواسِ مخاطب هوشیارانه با ابهاماتِ متنی درگیر شود.

عادت‌زدایی، کاتالیستِ واکنشی است که مواد اولیه‌ی آن متن و ذهن مخاطب است و تأویل، محصولِ آن. واژگان، گزاره‌ها، مفاهیمِ ارجاعی و شگردهای بیانی می‌توانند جلوه‌هایی از بیگانه‌سازی را به نمایش بگذارند. گاه صفت به جای موصوف به کار گرفته می‌شود و دیگر زمان، ناسازه‌های منطقی حضور می‌یابند. در اکثر موارد زمان روایت شکسته و غیرتقویمی است. آشنازدایی چهره‌ی دیگری از واقعیت را در برابر دیدگانِ مخاطب قرار می‌دهد. تا وی در محدوده‌ی انتظارات و افقِ اندیشگی‌اش، بدان معنا بخشد و در هیأت تأویلی به بیان در آورد.

توجه به “ابهام” همچون ویژگیِ متن، در گرایشاتِ فرمالیستی تا رویکردهای هرمنوتیکی، قابل تأمل است.

اکو اشاره می‌کند که؛ “… آشنازدایی فرمالیست‌های روسی … گوهر اثر هنری را در “ناشناخته ماندنِ” آن می‌یافتند … فهمِ پیامِ زیبایی شناسیک استوار بر دیالکتیک پذیرش و انکارِ رمزگان است.۵»

در روند آشنازدایی، تجاربِ حسی ـ ذهنیِ معمول و تکراری ما، از ماهیتِ شرطی شده‌ی خود عاری می‌شوند تا دوباره ما را به کنکاش و اندیشه ورزی فرا بخوانند.

به تعبیری پوزتیویستی (اثبات گرایانه) می‌شود داستان را مجموعه‌ای نظم یافته از پیوندهای منطقیِ دال ـ مدلول دانست. اما ادبیتِ متن گستره‌ای را تعریف می‌کند که از محدوده‌ی داده‌های حسی معین (verify) فراتر می‌رود. گزاره‌های داستانی متکی هستند بر گسل‌ها و کتمان‌ها. توان پرانتزسازی متن، مخاطب را نه به شناخت و یقین بلکه به گمانه‌زنیِ مشروط و موقت، دعوت می‌کند.

اثبات‌گرایان قطعیتِ علمی را مطرح می‌سازند در حالی که مکاشفات فردی مخاطب در عرصه‌ی پر ابهامِ متن، هیچ نشانی از رسیدن به نتایجِ قطعی ندارد.

نحوه‌ی نوین نوشتار، قاعده‌های مألوف را از آن رو می‌شکند که چهره‌های نوین واقعیت را ممکن بدانیم. گزاره‌ها در “متن ادبی” از جنسی دیگرند.[۱]

در داستانِ “بوف کورِ صادق هدایت”، “تردید” حضوری چند جانبه دارد. درباره‌ی “بارت” گفته‌اند که وی متنی بدیع و گریزان از وضوح را با اتخاذ شیوه‌ی نگارش پیچیده، به وجود آورده است. “ابهام” ویژگیِ داستان‌های “کافکا” برشمرده می‌شود. داستان‌های “بورخس”، سرگیجه و بهت‌آور دانسته شده و حوادث در “یولیسسِ جویس” به صورت هزارپارگانی هم قدر آورده شده‌اند. نحوه‌ی گزینش و شیوه‌ی بیان در این آثار اَشکالی از عادت‌زدایی را به نمایش می‌گذارد. موضوع مهم دیگر این که نویسندگان نامبرده، به جای کوشش برای تحققِ بُعد دلالت‌گر متن، کوشیده‌اند جهان دیگری با ویژگی‌های منحصر به فرد بیافرینند. جهانی که از عینیت و قطعیت بسیار دور است.

متن همچون واقعیتی تازه، رتبه‌بندی‌های متافیزیک و اندیشه‌ی یک بُعدی پوزتیویستی را به پرسش می‌کشد. مخاطبِ چنین اثری، به جای محصور شدن در مرزهای پر رنگ و مشخصِ یک کادرِ بسته، خود را پرتاب شده در زمینه‌ای لغزنده می‌یابد.

در این معرکه، گاه با سادگیِ فریبنده‌ای همچون ویژگیِ جملاتِ “بلانشو” روبرو می‌شویم که ابهام و گریز از قطعیت را در پسِ ظاهر خود نگاه می‌دارند. “آنتونیونی” توجه مخاطب را به لحظاتی جلب می‌کرد که تا آن زمان، تکراری و عادت شده، ساده و از پیش حل شده، به نظر می‌رسیدند.

این انگشت‌گذاری بر “روزمرگی” و جلبِ توجه دوباره به آن، به نکاتِ دارای اهمیتی اشاره می‌کند که سهل‌انگارانه، نادیده گرفته‌ایم. نکته‌ی مهم این است که بدانیم در پشتِ همه‌ی چیزهای بدیهی و عاری از پیچیدگی نیز دنیایی ابهام خفته است. برجسته‌سازی دلالت‌های از دست رفته، امکانِ توقف و دوباره دیدن را فراهم می‌آورد و به نوعی تولد دوباره‌ی لحظاتِ مرده از دل ابهاماتِ به رسمیت نشناخته‌ی تجارب هر روزه‌ی ما را ممکن می‌سازد.

همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، دیر زمانی است که داستان، داعیه‌ی پیام‌رسانی را کنار گذاشته است و بیش از هر چیز ژرفنایی رازآلود و کنجکاوی برانگیز است که مخاطبِ خود را به دام (hook)[۲] می‌اندازد. داستان مدعی باز نمودنِ واقعیتِ یّکه که همگان به نحوی یکسان درکش کنند، نیست؛ بلکه واسطه‌ی حضورِ متکثر واقعیت فردی است.

تمهیداتِ ابهام‌ساز در آثار سینمایی ـ ادبی، از جمله ارایه‌ی رفتارها، زوایا و نورپردازی غریب، انتظارِ معمولِ ما را جواب نمی‌گویند و مواجهه‌ی ما با یک موضوع را همراه می‌کنند با شُکی ارتباطی. پرداختِ فشرده و رمزآلودِ تصاویر، اتصالِ فوریِ ما با معنا را غیرممکن می‌سازد. حتی شخصیت‌پردازی امروزه به سبکِ توضیحیِ کلاسیک انجام نمی‌گیرد، بلکه همراه می‌شود با ابهام‌سازی.

“ابهام” در آثارِ هنری ـ ادبی به میزانِ اهمیتِ حضورِ مخاطب برای تکمیلِ جهانِ اثر توجه می‌دهد؛ زیرا وجوهِ ناتمام و غیر واضح اثر به اختیارِ کنکاش و آزادی تفسیرِ شخص مخاطب سپرده می‌شود. وی با نحوه‌ی تفکیک، قیاس و تشخیص ویژه‌ی خود با ساخت دیگرگونه و هنرمندانه‌ی واقعیت به گونه‌ای جدا مانده از دریافت‌های دم دستی و معمول خود، روبرو می‌شود تا واحدهای معناییِ آشنایی زدوده را در اندازه‌های فهم خویش در آورد. مخاطبِ “ابهامِ” متنی، پرسش‌گر و فعال است. ■

منابع

ـ پیش‌درآمدی بر نظریه‌ی ادبی‌تری ایگلتون، عباس مخبر، نشر مرکز، ویراست دوم، ۱۳۸۰

(۴ (۱۴۱)

ـ ساختار و تأویل متن ـ بابک احمدی، نشر مرکز، چاپ چهارم، ۱۳۷۸

(۵ (۳۶۳) (۱ (۴۴۳) (۳ (۱۴-۱۳)

ـ درجه‌ی صفر نوشتار ـ رولان بارت، شیرین‌دخت دقیقیان، انتشارات هرمس، ۱۳۷۸

(۲ (۲۸)

[۱]– پوزتیویسم گزاره‌ها را به دو دسته‌ی آنالوتیک و پایه‌ای تقسیم می‌کند.

[۲]– قلاب، چنگک


خانه داستان چوک، با دورهای داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی و کارگاه ترجمه داستان

www.khanehdastan.ir

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

 www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌های ادبیات داستانی چوک

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام خانه داستان چوک

https://telegram.me/chookasosiation

شبکه تلگرام خانه ویراستاران چوک

https://t.me/virastaranchook

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

 www.chouk.ir/ava-va-nama.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

 www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

 http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها